کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

  • ۰
  • ۰

گیجم

احساسات متناقضی دارم.دوست دارم درس بخوانم،ولی نمیتوانم.
دوست دارم که شروع کنم،ولی نمیتوانم.
اسم خود را ناتوان بگذارم،شاید زیبنده تر باشد.
از دست خودم ناراحتم.نمیدانم چه کنم.
تکلیفم با خودم مشخص نیست.
از این اوضاع متنفرم.
کاری هم در ظاهر نمیتوانم بکنم.
باید با این وضع کنار بیایم.
در راحتی چیزی بدست نمی آید.
یک انگیزه میخواهم.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

مهلت

تا پایان ترم فرصتی نمانده،و من هنوز اندر خم یک مبحثم!
با خیالبافی چیزی درست نمی شود،مهم،کارهایی است که انجام میدهم.
یک تجدید نظر اساسی باید در طرز زندگی ام بکنم.
باید هدفهایم،ارزشهایم،مسیرم را مشخص کنم.
من خیلی چیزها میخواهم،اما تلاشی برای بدست آوردن آنها نمیکنم.
باید تصمیم بگیرم که چیزهای بزرگ را با تلاش میخواهم،یا چیز های بی ارزش را بی تلاش.
دوست دارم که موفق شوم،پس باید هزینه اش را بدهم.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

وخیم

در وخامت اوضاعم این بس که نمیدانم خودم با خودم چه کنم.
البته که باید کاری کرد،اما چرا دست روی دست گذاشته ام نمیدانم.
اشکی که بعدا برای شکست خواهم ریخت،همان عرقی است که برای پیروزی نریخته ام.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

خیانت

در ادامه پست قبل باید بگویم که کاری نکردم هیچ،وقتم را با بطالت بیشتری سوزاندم.
اینها را آنقدر میگویم تا شاید دل خودم به حالم بسوزد.
مگر من به خودم نمیگویم باید کاری بکنم،امروز یک صفحه هم درس نخواندم.
شکایت خودم را باید از خودم بکنم.
باید خود را دادگاه صحرایی بکنم.
اینرا میتوانم بگویم که هیچ کس به دادم نمیرسد جز خودم.
خدا چه کند با من؟
در ذهنم برای هر روزم یک برنامه عالی منویسم،اما هرگز بهش عمل نمیکنم.
باید در لحظه لحظه ی زندگی ام این مطالب در فکرم باشد،نه در وقت خواب.
آنقدر مینویسم تا اثر کند،تا در لحظه وقت کشی،بیدار شوم.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

عبرت

من کی از این اوضاع خود،پند خواهم گرفت،نمیدانم.
چه اتفاقی باید بیفتد که من درست شوم؟
چه کاری بجز درس دارم؟
آیا آن را درست انجام میدهم؟
از امروز که 18آذر است تا امتحانات چیزی نمانده است،باید برای درسهایم فکری کنم،نه بعد از آنکه کار از کار گذشت و فرصت از دست رفت.
یا باید درس را کنار بگذارم،یا حالا که وقتم را صرف درس و دانشگاه کرده ام باید تمام وقت پایش باشم.
خودم که مسخره خودم نیستم.
میتوانم عمری که الان دارم تلف میکنم را در جاهای بهتری صرف کنم که بدردم بخورد.
مرگ یکبار شیون هم یکبار.
یا درس نخوان،یا اگر میخوانی طوری بخوان که بدردت بخورد،نه به درد عمه ات.
من وقت کشی میکنم،خدا را مقصر ندانم.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

میهمان

امروز از اول صبح سر کلاس دکتر ف میهمان رفتیم،و تا شام که خانه ی پدربزرگ میهمان بودیم.
+استاد خیلی خوب تدریس میکند،فقط به تعدادی دانشجوی فعال جهت یادگیری مطالب نیازمندیم.
+از اول کلاس تا آخر سرپا بود،و فقط داشت مینوشت و توضیح میداد،علم را باید اینگونه آموخت.
-خودم را بسیار با فاصله از آنچه که باید می بودم،دیدم.
-وظیفه دانشجو بودم را اصلا بجا نمی آورم.
-از فرصت و امکانات و اساتید باید استفاده کرد.حیف که تا این نعمتها را داریم،قدرش را نمیدانیم.
*اگر بدون مطالعه سر کلاس دکتر بروم،به خودم ظلم کرده ام.البته باید منتظر تنبیه هم باشم.
+روی دوستی هایی که من را غریبه میدانند،حساب نکن.
-اگر الان درس نخوانم ،شب امتحان چگونه خواهم خواند؟
+باید هدفم را مشخص،نیت،تلاش،به خدا توکل و نتیجه را به خودش واگذار کنم،آنوقت نتیجه را میبینم.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

یادواره

نیم ساعت درس خوندم،کم مونده بود که برم کما،بعدش یک و نیم ساعت پای نت بودم،نفهمیدم چطوری سپری شد.
گفتم که حساب دستم باشه.بعدا نگم چرا اینطور شد.
-وقتی در بین دوستانم،من آخرین نفرم که از قضایا باخبر میشود،زیاد روی این دوستی حساب نکن.
-خردمندانه حرف بزن،وگرنه عاقلانه سکوت کن.خیلی سخت نیست.
+تعریف و تمجید دیگران مفت نمی ارزد.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

تفاوت

تفاوت از جایی شروع میشه که اون اول میفهمه و بعد مینویسه،من بدون اینکه بفهمم مینویسم!
جالب اینکه من بعد از کلاس هم به دنبال فهم مطلب نمیروم.
نتیجه این میشه که یه خنگ بی ظرفیته نفهم،میگه که هر موقع الف شدی بیا حرف بزنیم.
اینها رو میگم تا شاید به خودم اومدم و فرصت از دست رفته رو تونستم جبران کنم.
امروز اول آذره و من هیچکاری نکردم.درواقع همین الان اگر امتحانات برگزار بشه،من افتادم.
قبول دارم که اولش سخته.
حالا هم که تلنبار شده،خیلی سختتره.
ولی خب تا کجا باید این وضعیت ادامه پیدا کنه؟
جدای از بحث نمره و قبولی،الان از درس چیزی نمی فهمم.
نباید سخت باشه،کلا خیلی سخت نیست.فقط باید بدونم چی میخوام و کی میخوام.
باید از یه جایی شروع کرد،خیلی سفت و محکم و با برنامه.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

نیت

از دیروز فکرم درگیر این است که کارهای من بخاطر کیست یا شاید چیست؟
اینکه نیت های متعالی داشته باشم،کار سختی هست و نیست.
نمیدانم.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

ثیاثت

سیاست آنقدر کثیف هست که عنوان را اینطور بنویسم.
در شرایط بدی قرار گرفته ام؛خودم هم مقصر اصلی هستم.
آنقدر فکرم درگیر بود و هست که امروز نفهمیدم چطور گذشت.
لعنت به من وقتی که وقتم را میسوزانم...
  • Milad