کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

۵ مطلب با موضوع «اتفاقات معمولی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مدتیست که ذهنم مشغول است و به واسطه ی همین، کمتر به اینجا می رسم و کمتر مینویسم.

امروز نتایج رقابتی که بسیار امیدوار بودم در آن مقامی کسب کنم و صاحب جایزه ی آن شوم را دیدم. جایزه متعلق به سه نفر اول بود و من نفر چهارم شده ام. به همین راحتی موفق نشدم.

چند نکته ی مهم از این شکست که برایم تلخ و ناراحت کننده بود را برای آینده در اینجا می نویسم، آینده ای چه بسا نزدیک:

نخست اینکه کاملا اتفاقی و طی وبگردی با این مسابقه آشنا شدم و در ابتدا اصلا فکرش را هم نمی کردم که بتوانم در این رقابت شرکت کنم و مقام بیاورم ولی بعدا که تصمیم گرفتم در این رقابت شرکت کنم، بحث برایم جدی شد و حتی خودم را مدعی کسب رتبه هم می دانستم.

بزرگترین درسی که از این اتفاق میتوان گرفت اینکه داشتن هدف و حرکت به سمتش بزرگترین گام در هر کاری است.

دوم اینکه من برای این رقابت خودم را دست کم گرفته بودم در صورتی که الان که فکر میکنم در بعضی جوانب بهتر میتوانستم عمل کنم، یعنی توانایی بهتر و بیشتر از این را هم داشتم. این نکته ی مهمی است که باید قبل از هرچیز به توانایی های خودم ایمان داشته باشم.

ایمان در توانایی انجام کار و حرکت و تلاش برای انجام کار مهمترین بخش موفقیت است.

سومین مورد اینکه من در وقتی محدود و کاملا ضربتی به انجام این کار پرداختم. همین داشتن ضرب العجل میتوانست به عنوان شمشیر دولبه ای باشد؛ منظورم این است که میتوانستم بگویم حالا مدت زمان کمی دارم و در خودم این توانایی و شهامت را نمی بینم پس بیخیال مسابقه! و یا اینکه در مدت زمان کم با تلاش زیاد و توجه و تمرکز بالا به انجامش می پرداختم.

من راه دوم را انتخاب کردم و شاید همین باعث ایجاد توهم کسب رتبه شد. منظورم این است که چون وارد آن کار نشده بودم، برایم مانند سنگی بزرگ بود ولی بعدا که حرکت کردم، سنگ تبدیل به سنگ ریزه شد که حالا خودم را در قاموس مدعی هم میدیدم.

بهرحال نکته اش در همین است که نتیجه ی تلاش اندک خودم را دیدم. نباید این تلاش خودم را بزرگ می دیدم. هرچقدر هم تلاش کنی، باز هم جا برای کار و زحمت بیشتر و با کیفیت بالاتر هست؛ سم مهلک و کشنده ی این بخش مغرور شدن و خود برتربینی و خود بزرگ بینی است.

چهارمین نکته اینکه برای اینکار به یک سری پیشنیاز ها و همچنین ابزار نیاز داشتم. پیشنیاز های این کار را در حدکمی بلد بودم و در حین انجام کار هم مرتبا با کمک اینترنت سعی میکردم مشکلاتی که برایم پیش می آمد را برطرف کنم.

ابزارش هم که حتما باید آماده میکردم و آن کامپیوتر و اینترنت پرسرعت بود.

پنجمین مورد که به ناحق در شماره پنج به آن اشاره میکنم این است که در انجام کارها نتیجه مهم است. یعنی اگر در این رقابت اول هم میشدم کسی سوال نمی کرد که در انجام این کار چه مشکلاتی داشتی، چه بدبختی هایی را تحمل کردی، چه زحماتی کشیدی و از این جور مسائل. منظورم این است که در این زمانه باید نتیجه گرا بود. ملت به نتیجه ی کار تو نگاه میکنند و آن را قضاوت می کنند و نظر می دهند، نه آن تلاش و زحمتی که کشیدی!

پس نتیجه ی عبرت انگیز دیگر اینکه اگر در انجام کارها موانع و مشکلاتی هرچند بزرگ و سخت وجود داشت با انگیزه و روحیه بالا و تلاش و تمرکز به حلشان بپرداز و مطمئن باش که غیر از خودت کس دیگری نمیتواند به تو کمک کند. خودت باید از پس اش بربیایی. آنچه برای دیگران آن هم شاید مهم باشد، نتیجه اش خواهد بود که آیا موفق شدی یا نه.

در نتیجه گرا بودن منظورم این نیست که در حل مشکلات از کسی کمک نگیریم، بلکه مقصود این است که اگر خودت نخواهی، دیگران نمی توانند کمکت کنند و اصلی ترین کمک باید خودت باشی و بعدا هرجا که لازم شد، از دیگران و حتی ابزار و امکانات موجود استفاده کن.

به نظرم اینها نکات و تذکرات بجا و مهمی بودند می توانم از این اتفاق ناچیز و جزئی بگیرم. این روزها به این شکست (از دیدگاه خودم البته) نیاز داشتم تا کمی درباره ی خودم و کاری که میخواهم انجام بدهم، فکر کنم.

بارها گفته ام که فکر کردن کافی است و باید در عمل فکرم را نشان دهم؛ این بار هم بر همین نکته تاکید میکنم.

خدایا، کمکم کن که بی تو سرانجامی نیست و سر انجام همه ی کار ها تویی.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

بهبود

مدتی بود که تصویر مانیتور کامپیوترم ایراد داشت و تصویر درستی نمیداد و وضوح نداشت؛طبق معمول هم به این وضع عادت کرده بودم و بهرحال به هر بدبختی بود،سر میکردیم.

همین وضع بود تا اینکه دیروز تصویر مانیتور کلا رفت!

من را میگویی،واقعا حالم گرفته شد؛آدم که وضع مالیش خوب نباشد و پول نداشته باشد،از زمین و آسمان برایش اتفاقاتی می افتد که از جاهایی که حتی فکرش را هم نمی کرد،اتفاقاتی برایش می افتد که پول لازم می شود.

یعنی اتفاقات طوری رقم میخورد که بی پولی را با تمام وجود حس کنی.

چند تا احتمال دادم؛ایراد میتوانست از مانیتور، یا از کابل تصویر یا همان کابل vga یا از کارت گرافیک کامپیوتر باشد.

هرچه قدر وارسی کردم فایده نداشت، حتی ریستارت هم!!

آخر سر معلوم شد ایراد از کابل vga بود و مشکل با شش هزار تومان حل شد؛

مشکل وضوح تصویر هم!گویا کابلش خراب بوده تمام این مدت.

بعد هم از اینکه مشکل جدی نبود،روحم شاد شد طوری که نبوغم جرقه ای زد و چند تا سررسید گذاشتم زیر مانیتور، ارتفاعش بلند تر شد،خیلی بهتر شد.

الان احساس بهتری از زندگیم دارم و از خودم راضی ام.

واقعا احساس خوبی پیدا کردم.به همین سادگی.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

اتفاقات

دیروز جمعه بود و من هم که به سیم آخر زده بودم از صبح تا شب فقط گردش.

صبح که با بابا و مامان رفتیم عینالی؛سجاد هم بود.

بعد از ناهار هم با میثم و بچه های دوران دبیرستان رفتیم استادیوم یادگار.

خیلی خوش گذشت؛برای همین هم کوه نوردی و پیاده روی رو توصیه میکنم.

پ ن: الان هم دارم این متن رو مینویسم،باید روی مطلبی که م ح م د نژاد امروز داده کار کنم تا پس فردا بتونم توی کلاس ارائه بدم.

پ ن2: هیچ وقت هیچ چیز را فدای چیز دیگری نکنید مگر اینکه واقعا ارزشش را داشته باشد.

من جوانی ام را دارم از دست می دهم در حالی که هیچ کاری که ارزشش را داشته باشد در قبال این عمر عزیز انجام دهم،انجام نمیدهم.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

نوشتن

نوشتن تنها چیزی هست که کمکم میکنه.بعضی وقتا هم عجیب دلتنگ نوشتن میشن ولی امکان نوشتن ندارم.

اوضاع فعلا بر وفق milad! نیست!

امروزم که امتحانم رو خراب کردم.اینکه خراب کردم مهم نیست،چون اصلا خوب درس نخونده بودم.ولی چیزی که مهمه اینه که این تمام زحماتم به هدر رفت.تمام رفتن و آمدن ها،توی سرما و گرما تو کلاس نشستن ها،استاد و همچین استاد حل تمرین رو تحمل کردن ها...همه وهمه باعث ناراحتیم شد.اینکه این همه زحمت به این راحتی بر باد رفت.در واقع خودم با دست خودم بر باد دادم...

خیلی موضوعات هست که میخوام بنویسیم ولی الان نمیدونم از کجا شروع کنم.فعلا تا بعد...

  • Milad
  • ۰
  • ۰

خط ویژه

امروز دو بار فیلم سینمایی "خط ویژه" رو دیدم.

بار اولش که ندیده بودم،خیلی خوب بود؛

بار دوم که مجبور شدم ببینم،تقریبا هیچ حسی نداشتم از دیدنش!

فقط چند تا دیالوگ خیلی قشنگش رو پسندیدمچشمک

توصیه میکنم این فیلم رو یک بار هم که شده ببینید.

  • Milad