اینکه انسان به کاری اقدام کند و کار را به طور شایسته و بایسته یعنی به گونه ای که دلش میخواسته، انجام دهد، در آن زمینه، انسان موفقی است و موفقیت را تجربه کرده است.
موفقیت شاید تعاریف دیگری هم داشته باشد، اما چیزی که باید در همه ی آنها مشترک باشد، کسب نتیجه ی مطلوب دلخواه است.
در هر کاری، نتیجهی دلپذیر از دیدگاه هرکسی می تواند متفاوت باشد، همان طور که متفاوت نیز هست، پس تعاریف گوناگون برای موفقیت و انسان موفق هم به همان میزان متفاوت خواهد بود.
من انسان موفقی نیستم، حداقلاش این است که من خودم را موفق نمی دانم. اصلا برای همین هم عنوان مطلب را دورنمای موفقیت گذاشتم.
تعداد بسیار زیاد و کاملا قابل ملاحظهای، از همین تعریف ساده، برای خودشان یک منبع درآمد ساختهاند که بیا و ببین. نشان به آن نشان که چه کتاب هایی که در این زمینه ترجمه و تالیف و چاپ شدهاند، چه مجلات، همایشها و کارگاهها که برگزار شده اند و الی آخر.
این حجم از تبلیغات و سر و صدا در اینباره، با این تعریف ساده از این مفهوم هیچ سازگاری شاید نداشته باشد؛ ولی به هر حال عدهای اصول و قواعدی را برای موفقیت عنوان کرده و میکنند که نکاتی در اینباره به ذهنم میرسد.
نخست اینکه چون به تعداد افراد، برداشت و تلقی از موفقیت میتواند باشد، پس نسخهی یکسان و ثابتی برای جستجوگران موفقیت نمیتوان تجویز کرد.
حال اگر فرض کنیم که اینها صرفا تلقی افراد است و تاثیری در اصل تعریف موفقیت ندارد، و اصرار بورزیم که موفقیت حتما باید فرمولی داشته باشد و ما نیز به تقلید از افرادی که به نظر خودمان موفقاند، راه آنها را ادامه دهیم، باید بگویم که هیچ فرمولی برای موفقیت نیست؛ اما خب چون شما اصرار کردید، میتوان اصولی کلی برای موفقیت در نطر گرفت.
نکته دوم اینکه این اصول نباید پیچیده و دشوار و دور از دسترس باشند؛
مثال ها و مصداق های مختلفی را به فراوانی میتوان شمرد که این حرف را تایید کنند. من کتاب های زیادی راجعبه موفقیت نخواندهام. اما با بررسی زندگی افرادی که از منظر عدهی زیادی موفقاند، میتوان به این نکات پی برد.