کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

  • ۰
  • ۰

شب عاشورا

امسال از همان اول، سال متفاوت و در بعضی شرایط سال بغرنجی برایم بوده است.

محرم و دهه اول محرم هم استثنا نبود و کاملا متفاوت بود این طورکه تا این لحظه دسته عزاداری یا همان شاخسی به قول خودمان، از نزدیک ندیدم و امشب در شب عاشورا یک پیاده روی بیست دقیقه ای خیلی کوتاه برایم ثابت کرد که چیزی از دست ندادم.

حال و هوای عجیبیست. هم حال خودم و هم حال ملتی که نمی دانم چه مرگشان است و به چه نیتی از خانه زده اند بیرون. یک عده تماشاگرند و عده ی دیگر تماشاگرنما!

بعضی وقتها به حال و هوای خودم در سالهای قبل حسودی ام میشود. حالی که داشتم و الان ندارم. به هرحال تغییر جز جدایی ناپذیر زندگیست و من نمیتوانم زندگی بدون تغییر و بدون جریان را تصور و تحمل کنم.

چیزی که بیشتر از همه توی ذوق میزند حال خوبی بود که در ماه محرم و در هیئت و دسته بود و الان شاید من متوجه نیستم، نیست.

امسال با اینکه ثبت نام هم کردم اما قسمت نبود که راهی کربلا شوم و زائر امام حسین علیه السلام و بین الحرمین و امام علی علیه السلام شوم. هرچند که این قسمت نشدن را هم با حال بدم در این این شش ماه بی ربط نمیدانم.

امشب شب عاشوراست، شبی که همیشه پر از خوف و رجا بوده؛ امیدی که به آزادگی و عزت و شرف و مردانگی متکیست و ترسی که از اتفاقی تلخ که نباید می افتاد ولی افتاد و پایانی غم بار بود.

به تازگی متوجه شده ام که ما همچون خطیبی توانا در مورد همه چیز_ در اینجا در مورد امام حسین علیه السلام و عاشورا و درس های عاشورا_ حرف میزنیم و نطق میکنیم و تز میدهیم اما فقط یاد گرفته ایم که این حرف ها را چطور به خوبی ادا بکنیم نه بیشتر!

طبق روال این مدتم، شاید بعدها راجع به این موضوع بیشتر نوشتم.

  • ۹۶/۰۷/۰۹
  • Milad

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی