تصمیم برای ارشد خواندن سخت است اما من تصمیمم را گرفتهام.
دوست دارم ارشد بخوانم و آرزو دارم در یکی از دانشگاههای تهران قبول شوم. اگر در دانشگاه تهران هم قبول شوم که به آرزویم رسیدهام.
ارشد خواندن صرفا نه به خاطر مدرک، نه به خاطر پول، به خاطر اینکه دوست دارم شرایطم بهتر شود؛ احساس میکنم به چیزی که میخواستم در کارشناسی نرسیدهام و این مرا قانع نمیکند.
همواره و در همهی شرایط دوست داشتهام مفید باشم. در بعضی موارد هم تمام سعیام را برای این هدف به کار بستم؛ اما این احساس مفید بودن را در سالهای دانشگاه، آنگونه که میخواستهام، احساس نکردم.
اینکه فقط من باشم که تصمیم میگیرم، یعنی تنها پارامتر دخیل در مسأله، تصمیم من نیست؛ اینکه پدر و مادرم پشتیبان من هستند و شرایط را به طور مطلوبی آماده میکنند، مطمئنا در تصمیمم موثراند. و همین طور عوامل دیگر.
اما خوب میدانم که تصمیم داشتن برکاری، متضمن انجام آن کار نیست.
انجام هر کاری مستلزم تصمیم برای انجام آن کار است اما کافی نیست. اینکه هدف داشته باشی و تلاش کنی با برنامه و طرحریزی شده به هدف برسی، بسیار مهم است.
این مسیر همانند راهی طولانی و دوی ماراتنی که پر از سختی و ناملایمات و فراز و نشیب است، نیازمند تدبیر و مدیریت است.
باید فکر همه چیز را کرد و آهسته اما پیوسته حرکت کرد. هرگونه حرکت افراط و تفریط باعث شکست میشود.
قبلا نیز راجع به این مسأله نوشتهام که رمز موفقیت اسمرار است؛ خواه این استمرار به شکل عادت درآمده یاشد یا نه.
امیدوارم موفق شوم و تجربههایم در این راه را در اینجا بنویسم.