کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

  • ۰
  • ۰

هیچ وقت آدم ناامیدی نبودم و همیشه در بدترین شرایط هم امید داشتم اما اکنون و با این شرایط وضعیت متفاوتی دارم. تذکر میدهم که همه‌ی متن زیر شکایت و گله از وضع موجود است و شاید برای هیچ‌کس مفید نباشد.

روزگار دشواری دارم، با مسائل گوناگونی مواجهم، آینده‌ی شغلی و زندگی اجتماعی مبهمی دارم و نمی‌دانم چه‌خواهم کرد و چه خواهد شد و از همه بدتر آرزوهای دور و درازی دارم؛ در مقابل همه‌ی این‌ها ایرادات فراوانی که بسیار مهلک و کشنده‌اند دارم که عواقب آن‌ها به شدت خطرناک و جبران‌ناپذیراند.

از یک سو حواسم باید به خیلی چیزهایی که تابه‌حال اصلا متوجه‌شان نبود، باشد و از طرفی باید به فکر همان آینده‌ی مبهمم باشم و دیگر اینکه آمادگی پذیرش مسئولیت‌هایی که خواهی نخواهی باید بر دوش بکشی، اوضاع درهمی به وجود می‌آورد که دشوار است.

به راحتی می‌توانم از قبول مسئولیت امتناع کنم و سرم را مثل کبک در برف فرو کنم و شرایط را نبینم اما این چیزی نیست که می‌خواهم.

چیزی که باعث می‌شود این شرایط را بهتر ببینم که حاصل همه‌ی این فشارها، کلماتی می‌شوند که اینجا می‌نویسم، فشارها و سختی‌های موقتی هستند که از عهده‌شان برنمی‌آیم؛ الان که این مطلب را می‌نویسم هیچ مسئولیتی در قبال زندگی‌ خانواده‌ام و فرد دیگری ندارم و از هر دغدغه و فکر معیشت و زندگی آزادم و تنها مسئولیتم تنها در قبال خودم و زندگی آینده‌ام است.

اینکه مسئولیت و دغدغه‌ای ندارم را مدیون پدر و مادرم هستم که این شرایط راحت را برایم ایجاد کرده‌اند تا من در رفاهی نسبی باشم هرچند که خودشان زیر تمام فشارهای اقتصادی و معیشتی‌اند؛ اما احساس می‌کنم که این وضعیت مطلوب من نیست و من هم باید کاری بکنم و دقیقا هیچ کاری نمیکنم.

ناراحتم و مسبب همه‌ی عذاب وجدان هایم این است که مسئولیت و کار فعلی خودم را نه تنها به درستی انجام نمی‌دهم بلکه اصلا انجام نمی‌دهم و همچون کودکی که با هر بهانه‌ای خود را سرگرم بازی بچه‌گانه‌ای می‌کند، من نیز هرکاری می‌کنم تا از انجام تکالیفی که بر دوش دارم، فرار کنم.

احساسم این است که من بیش از حد در رفاه و بی‌مسئولیتی به سر می‌برم به گونه‌ای که در به انجام رساندن بدیهی‌ترین تکالیف هم راحت‌طلبی و تنبلی را برگزیده‌ام.

درست نمی‌دانم که از سر سختی و دشوار بودن این وظیفه و مسئولیتی که به عهده دارم از انجامش کوتاهی و امتناع می‌کنم یا مسئله‌ی دیگری‌ست؛ اما خوب می‌دانم که همه‌ی اینها بهانه‌هایی کودکانه و غیرواقع است چراکه کار کردن و کسب پول حلال دشوارتر از درس خواندن است که من حتی انجامش نمی‌دهم.

راستش از دست راحت‌طلبی خودم گیجم و نمی‌دانم چه بکنم.

اینکه در خودم توانایی‌هایی می‌بینم و قدرت انجام کارهای بزرگی در خودم سراغ دارم اما کاری نمی‌کنم، بزرگ‌ترین زجریست که این روزها می‌کشم.

آری انسان در زیانکاریست و سرمایه‌ی عمرش رو به تباهی است، و من به خاطر اینکه تاکنون کاری نکرده‌ام، خودم را نخواهم بخشید. در همه‌ی عمر امیدوار بودم اما امید به چه؟ تا زمانی که کشاورزی زحمتی نکشد و بذری نکارد و تلاشی برای به ثمر رساندن بذرش نکند، امیدواری برای محصول خوب بی‌فایده، عبث، پوچ و کاملا زیانکاری خواهد بود.

حکایت من هم مثل همان کشاورزی است که دانه‌ای نکاشته که دنیا مزرعه آخرت است و من در این مزرعه تاکنون چیزی نکاشته‌ام. حالا هرچقدر هم که می‌خواهم امیدوار باشم، جواب خدا هم اینچنین است که برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.

این روزها ناراحتم؛ ناراحتی‌ام از دست خودم و ایراداتی که قبلا گفتم، است؛ هرچند که داشتن ایراد و عیب به تنهایی ناراحت کننده نیست و چیزی که عذاب‌آور است کاری نکردن و رفع عیب و ایراد است.

نعمت‌های برزگی دارم و امکانات و شرایط زندگی به لطف خدا و پدر و مادرم برایم مهیاست و شکر همه‌ی اینها برایم واجب است اما چه سود که نه تنها شکری که لایق چنین نعمت‌هایی باشد نمی‌کنم، بلکه کفران نعمت و کارهایی که نباید هم می‌کنم و می‌دانم که متضرر و خاسر منم و افسوس که دانستن متضمن عامل بودن و عمل کردن نیست.

حرف بسیار است و شکایت از ظلمی که به خود می‌کنم طولانی، اما در نهایت کدام بخشنده است که گناهانم را بیامرزد، کدام رزاق است که روزی بی منت دهد و کدام رحمان و رحیم است بر بندگانش؛ خدایا کمکم کن.

  • ۹۶/۱۰/۲۲
  • Milad

انسان خاسر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی