همهی چیزی که میخواهم بنویسم را در عنوان مطلبم خلاصه کردم. شاید بهتر بود مینوشتم: «نقش تصویر ذهنی مثبت در رسیدن به هدف» ولی همین هم خوب است.
باور دارم که ذهن به تنهایی معجزهای بزرگ برای انسان است؛ در واقع تا به این حد از پیچدگی، عظمت، ظرافت، فکر، تدبیر و هنرمندی در آفرینش واقعا هم احسنت دارد.
وقتی میخواهیم کاری انجام دهیم، اولین چیزی که با آن مواجه میشویم، تصورمان از آن کار و تصویری از توانایی های خودمان است؛ در خیلی موارد، محدودیتی از لحاظ توانایی انجان یا امکانات لازم برای انجام کار نداریم بلکه تنها محدودیت را در ذهن خودمان و تصوری که در ذهنمان داریم، برای خودمان ایجاد میکنیم.
اینکه این تصویر تا چقدر واضح و مثبت باشد، شاید بستگی به خیلی عوامل داشته باشد ولی بحثم روی این نیست.
بیشتر بحثم روی واقعی بودن این تصویر است؛ اینکه بگوییم من میتوانم به خواستهام برسم خوب است، اما اینکه منطبق بر واقعیت باشد یعنی چیزی که میخواهم با تواناییها و امکاناتی هم که دارم جور در بیاید وگرنه آدمی با خیالات واهی داریم که عملا هیچ ندارد.
این روزها بیشتر احساس میکنم که خوش خیال بودهام تا اینکه واقعنگر باشم و احساس بسیار بدی بابت این موضوع دارم.
این روزها برای هدفی تلاش میکنم که نه تلاشم در خور هدفم است و نه هدفم در حد و اندازهی تلاشم. فرصت و توانم محدود است و ارادهام ضعیف؛ بیچاره ذهنم که با این شرایط باید تصویر ذهنی مثبتی هم از زندگی و اوضاع داشته باشد!