حالم خوب نیست؛ تابحال تا به این حد با چنین شرایط سخت و مزخرفی روبه رو نشده بودم؛ واقعا برایم غیر قابل باور است که آدمها به خاطر نمیدانم چه، حاضرند هرکاری که از دستشان بر میآید انجام دهند.
از دوستانی که در ظاهر دوستند اما در باطن دشمن؛ هرکاری میکنند تا منافعشان تامین شود و اگر تهدیدی برای منافع یا حتی زیاده خواهیهای خود احساس کنند، همه چیز را به هم میریزند.
با این وضعی که میبینم ما بلد نیستیم با هم کار کنیم. در واقع هرکس دوست دارد حرف خودش را در کرسی بنشاند و برای این کار از هیچ رفتاری دریغ نمیکند؛ عدهای هم که لج و لجبازی را در پیش گرفتهاند و حاضرند سر به تن بعضیها نباشد و تنها کارشان به هم ریختن اوضاعست؛ گروهی هم که اصلا واکنشی در ظاهر ندارند، باطن را نمیدانم اما مطمئنا جهتگیری دارند و آن را تا موقعای که احساس خطر نکنند، بروز نخواهند داد.
من از آن نارفیقانی که در ظاهر دوستند اما از دشمن هم بد ترند میترسم؛ آنها خودشان تا جایی که میتوانند مشکل و درگیری و فرافکنی و شبهه ایجاد میکنند و با این کار ضربه میزنند که این تاثیر مستقیم آنهاست؛ از طرفی برای گروهی که میخواهند بر سر لجبازی کار را خراب کنند و همچنین برای گروهی که در سکوتاند، راه را باز میکنند و رفتارهای آنها نیز ضربههای دیگری به کار میزند که این تاثیر غیر مستقیم و به مراتب مخرب تر از ضربه اولی است. چون در واقع موفق شدهاند دامنهی اعتراضها افزایش دهند و شاید حتی موفق شدهاند بقیه را با خود همسو کنند.
شاید اینگونه برداشت شود که وقتی اعتراضات افزایش یافت، احتمالا مشکلی جدی وجود دارد؛ اول اینکه هر اعتراضی وارد نیست، هرکس که نظر دیگری راجع به کارها دارد و سر این موضوع اعتراض کند که نمیشود کار کرد؛ دوم اینکه اعتراض باید پایه و اساس منطقی و درست داشته باشد، صرف اینکه من دلم نمیخواهد این کار صورت بپذیرد که درست نیست.
نکتهی دیگر اینکه واقعا عدهای هستند که در هر کار موفقی هرکاری میکنند تا کار شکست بخورد. این را الان به چشم خود میبینم؛ هرچند کاری که قصد انجامش را داریم هیچ سود شخصی ندارد و سودش برای همه هست و همچنین هیچ کار مهم و بزرگی نیست و قرار است فقط یک روز خاطرهانگیز باشد؛ با این حال باز عدهای هرکاری میکنند که نشود که برنامه شکست بخورد. واقعا این عده را نمیفهمم. به نظرم از ضعف شخصیتشان شاید این کارها را میکنند؛ وقتی خودشان نمیتوانند چنین کاری را انجام دهند یا حتی اگر هم میتوانند انجام دهند، فرد دیگری این کار را به مراتب بهتر از آنها اجرا میکند، چون ضعف شخصیتی دارند، پس حاضرند هرکاری بکنند تا آن کار انجام نشود و اگر انجام شد در نهایت با شکست رو به رو شود.
ما در سیستم آموزشی به شدت غلطی بزرگ میشویم و اگر در محیط خانواده هم از تربیت و آموزش خوبی برخوردار نباشیم، این چنین وضعی کاملا طبیعی خواهد بود؛ منظورم از چنین وضعی دقیقا این است که کار گروهی را بلد نخواهیم بود و به جای اینکه به کسب یا گسترش تواناییها و مهارتهای خود بپردازیم، از انجام کارها توسط دیگران ناراحت و سرخورده شده و هرکاری میکنیم تا آن کار انجام نشود.
حالم بد است و نمیدانم چه بنویسم که بلکه کمی سبک شوم.
- ۹۷/۰۱/۳۰