عدهای مثل من هستند که در اکثر مواقع و کارهایی که انجام میدهند همیشه آه و افسوس و ای کاشهایی دارند؛ در واقع کاری را سراغ ندارم که بعد از انجام آن افسوس بهتر انجام دادنش را نخورده باشم.
حالا چند روز بعد از کنکور ارشد، آه و افسوسهایش امانم را بریده و در فضای بعد از کنکور به دنبال فرصتهای از دست رفته میگردم در حالی که هیچ سودی نصیبم نخواهد شد.
چند روز است که کار مفیدی انجام ندادهام و زمانی برای آیندهام صرف نکردهام که همین باعث میشود که این وضعیت بغرنجتر و ملالآورتر از گذشته شود.
در حال حاضر در شرایط سختی هستم و هنوز همانی هستم که قبل از کنکور بودم و تغییر ملموسی تا اکنون نداشتهام. اینها درحالیست که تجربهی بزرگی به دست آوردم و نباید به این سادگیها دست از کار بکشم.
حالا فرصتی دوباره دارم؛ رویایی شیرین اما سخت!
آرزویی خوب برای برآورده شدن اما فرصتی اندک.
آیندهای متفاوت و افقی گسترده اما پهنهی کمی برای پریدن.
من با تلاش خودم و توکل بر خدا میتوانم و با تمام نقصها و کمبودها، با تلاش بیشتر خودم میتوانم بر همهی سختیها فائق آیم.
ای کاش یادم نرود که فرصتها محدود و گذرا هستند و هیچ اعتباری برای فرصتی دیگر داشتن نیست. ای کاش قدر بدانم این عمر را و از زمانم بهتر استفاده کنم نه اینکه حتی استفادهای هم نکنم.