مدتهاست با این وضع روبهرو هستم که فرصتها را به راحتی آب خوردن از دست میدهم و در اکثر مواقع حتی تلاشی برای کمترین استفاده از این موقعیتها و عمرم نمیکنم. جالبتر اینکه، حتی عذاب وجدانی برای این کار هم ندارم.
امروز روز دهم رمضان ۱۴۳۹ قمریست و من در این ۱۰ سحر، همهی سحرها تقریبا هیچ کار مفیدی نکردهام. تنها کارم چک کردن شبکههای مجازی بوده که آن را هم نه تنها کار مفیدی نمیدانم، بلکه شاید مسبب تمام بدبختیها نیز میدانم.
نمیدانم چرا اشکال کارم را نمیتوانم پیدا کنم، اما اگر پیدا کنم هم باعث تغییری نخواهد شد چون آنقدر بیمسئولیت و تنبل شدهام که هیچ واکنشی در قبال این موضوع از خود نشان نخواهم داد.
روحیهی راحتطلبی، مدتهاست مانع از فعالیت مفید و درست و اصولیام شده و به نظرم حتی اگر بخواهم این راحتطلبی را کنار بگذارم، سبک زندگیای که برای خودم انتخاب کردهام مانع از این کار خواهد شد. منفی نیستم، فقط میخواهم بهانهای برای اینکه خودم را توجیه کنم، نداشته باشم.
حال درصورت کنار گذاشتن روحیهی راحتطلبی، چرا فکر میکنم موفق نخواهم شد؟
چون دراین سبک زندگی، به زمان تلف شده و زمان مرده اهمیتی نمیدهم! مهم نیست چند ساعت بخوابم؛ هر وقت خسته باشم، تا هروقت که دوست داشته باشم، میخوابم و اگر کار دیگری داشته باشم که به خوابم لطمه وارد کند، مطمئنا آن کار تعطیل خواهد شد تا خوابم تا ساعت دلخواه ادامه داشته باشد و بابت این خواب هم نه تنها، از بیرون مواخذه نمیشوم، بلکه خودم، خودم را هم مسئول نمیدانم.
همچنین در این سبک زندگی، مهم نیست که به هوای ۵ دقیقه چک کردن شبکههای مجازی دست به گوشی بشوی و ۳، ۴ ساعت بعد، به خاطر هشدار اتمام باتری گوشی مجبور شوی گوشی را زمین بگذاری! این ۴ ساعت که در نهایت ۴ دقیقهاش هم مفید نیست، جزو فعالیتهای روزمره میشود و مطالعه غیر درسی و حتی درسی، به خاطر کمبود وقت، بیانگیزگی و تنبلی از دست میدهی.
در واقع معتقد نیستم که تنبلم! چون اگر تنبل میبودم برای کار با گوشی و مدتها دست به گوشی بودنها هم تنبلی میکردم؛ من نمیدانم چه زمان، چه کاری را انجام دهم.
من هنوز ندانستهام که در این زندگی، هرچیزی بهایی دارد و نمیشود بدون پرداخت بهایش، آن را تصاحب کرد. من هنوز در تخیلات خود زندگی میکنم و زحمت کشیدن و عرق ریختن را در عالم تخیل برای خود معنا میکنم.
از این وضعیت که برای کارهایم به دنبال زمان کامل و مناسبی گشتم، خسته شدم که مثلا یک روز صبح تا شب، کسی کاری به کارم نداشته باشد، حال درس خواندن هم داشته باشم تا بتوانم عزمم را جزم کنم تا مثلا درس فوقالعاده زمانبر و دشواری مثل ریاضی فیزیک را بخوانم. که خب هر کسی میتواند این را پیشبینی کند که چنین وضعی اصلا امکانپذیر نیست!
وقتی من به راحتی از تمام لحظات عمرم برای رسیدن به پوچ میگذرم، نباید منتظر معجزه باشم.
خدایا، نمیخواهم زندگیام تباه شود، راه چاره را نشانم بده.
امروز روز دهم رمضان ۱۴۳۹ قمریست و من در این ۱۰ سحر، همهی سحرها تقریبا هیچ کار مفیدی نکردهام. تنها کارم چک کردن شبکههای مجازی بوده که آن را هم نه تنها کار مفیدی نمیدانم، بلکه شاید مسبب تمام بدبختیها نیز میدانم.
نمیدانم چرا اشکال کارم را نمیتوانم پیدا کنم، اما اگر پیدا کنم هم باعث تغییری نخواهد شد چون آنقدر بیمسئولیت و تنبل شدهام که هیچ واکنشی در قبال این موضوع از خود نشان نخواهم داد.
روحیهی راحتطلبی، مدتهاست مانع از فعالیت مفید و درست و اصولیام شده و به نظرم حتی اگر بخواهم این راحتطلبی را کنار بگذارم، سبک زندگیای که برای خودم انتخاب کردهام مانع از این کار خواهد شد. منفی نیستم، فقط میخواهم بهانهای برای اینکه خودم را توجیه کنم، نداشته باشم.
حال درصورت کنار گذاشتن روحیهی راحتطلبی، چرا فکر میکنم موفق نخواهم شد؟
چون دراین سبک زندگی، به زمان تلف شده و زمان مرده اهمیتی نمیدهم! مهم نیست چند ساعت بخوابم؛ هر وقت خسته باشم، تا هروقت که دوست داشته باشم، میخوابم و اگر کار دیگری داشته باشم که به خوابم لطمه وارد کند، مطمئنا آن کار تعطیل خواهد شد تا خوابم تا ساعت دلخواه ادامه داشته باشد و بابت این خواب هم نه تنها، از بیرون مواخذه نمیشوم، بلکه خودم، خودم را هم مسئول نمیدانم.
همچنین در این سبک زندگی، مهم نیست که به هوای ۵ دقیقه چک کردن شبکههای مجازی دست به گوشی بشوی و ۳، ۴ ساعت بعد، به خاطر هشدار اتمام باتری گوشی مجبور شوی گوشی را زمین بگذاری! این ۴ ساعت که در نهایت ۴ دقیقهاش هم مفید نیست، جزو فعالیتهای روزمره میشود و مطالعه غیر درسی و حتی درسی، به خاطر کمبود وقت، بیانگیزگی و تنبلی از دست میدهی.
در واقع معتقد نیستم که تنبلم! چون اگر تنبل میبودم برای کار با گوشی و مدتها دست به گوشی بودنها هم تنبلی میکردم؛ من نمیدانم چه زمان، چه کاری را انجام دهم.
من هنوز ندانستهام که در این زندگی، هرچیزی بهایی دارد و نمیشود بدون پرداخت بهایش، آن را تصاحب کرد. من هنوز در تخیلات خود زندگی میکنم و زحمت کشیدن و عرق ریختن را در عالم تخیل برای خود معنا میکنم.
از این وضعیت که برای کارهایم به دنبال زمان کامل و مناسبی گشتم، خسته شدم که مثلا یک روز صبح تا شب، کسی کاری به کارم نداشته باشد، حال درس خواندن هم داشته باشم تا بتوانم عزمم را جزم کنم تا مثلا درس فوقالعاده زمانبر و دشواری مثل ریاضی فیزیک را بخوانم. که خب هر کسی میتواند این را پیشبینی کند که چنین وضعی اصلا امکانپذیر نیست!
وقتی من به راحتی از تمام لحظات عمرم برای رسیدن به پوچ میگذرم، نباید منتظر معجزه باشم.
خدایا، نمیخواهم زندگیام تباه شود، راه چاره را نشانم بده.
- ۹۷/۰۳/۰۵
اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیبْغِضُ الْعَبْدَ النَوّامَ، اِنَّ اللهَ یبْغِضُ الْعَبْدَ الفارِغَ