در ادامه پست قبل باید بگویم که کاری نکردم هیچ،وقتم را با بطالت بیشتری سوزاندم.
اینها را آنقدر میگویم تا شاید دل خودم به حالم بسوزد.
مگر من به خودم نمیگویم باید کاری بکنم،امروز یک صفحه هم درس نخواندم.
شکایت خودم را باید از خودم بکنم.
باید خود را دادگاه صحرایی بکنم.
اینرا میتوانم بگویم که هیچ کس به دادم نمیرسد جز خودم.
خدا چه کند با من؟
در ذهنم برای هر روزم یک برنامه عالی منویسم،اما هرگز بهش عمل نمیکنم.
باید در لحظه لحظه ی زندگی ام این مطالب در فکرم باشد،نه در وقت خواب.
آنقدر مینویسم تا اثر کند،تا در لحظه وقت کشی،بیدار شوم.
اینها را آنقدر میگویم تا شاید دل خودم به حالم بسوزد.
مگر من به خودم نمیگویم باید کاری بکنم،امروز یک صفحه هم درس نخواندم.
شکایت خودم را باید از خودم بکنم.
باید خود را دادگاه صحرایی بکنم.
اینرا میتوانم بگویم که هیچ کس به دادم نمیرسد جز خودم.
خدا چه کند با من؟
در ذهنم برای هر روزم یک برنامه عالی منویسم،اما هرگز بهش عمل نمیکنم.
باید در لحظه لحظه ی زندگی ام این مطالب در فکرم باشد،نه در وقت خواب.
آنقدر مینویسم تا اثر کند،تا در لحظه وقت کشی،بیدار شوم.
- ۹۴/۰۹/۱۹