کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارشد یا سربازی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تا جایی که دیده‌ام و تا جایی که اطلاع دارم، زندگی بشر از انتخاب دوراهی‌ها شکل می‌گیرد؛ از زمان حضرت آدم و حوا که انتخاب بین خوردن یا نخوردن میوه‌ی ممنوعه بوده تا عصر کنونی که انتخاب بین خدا و شیطان، علم و ثروت، شهرت و نفرت و... است.

در این بین یکی از دوراهی‌های سخت، که انصافا تاکنون که به این کهولت سن رسیده‌ام! یکی از دشوارترین و حساس‌ترین دوراهی‌هاست، انتخاب بین دو راهی ادامه‌ی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و یا رفتن به خدمت نظام وظیفه است.

راستش، هنوز نفهمیده بودم که دنیا دست کیست و چه خبر است و چه کسی هست و نیست، دیپلم گرفتم؛ هنوز در بهت آن دیپلم بودم که پیش دانشگاهی هم تمام شده بود یا نه، خبر رسید که دانشگاه قبول شده‌ای و بیا کارشناسی!

من هم از خدا خواسته، انگار که در دانشگاه چه خبر است، به حالت ذوق مرگ رفتم دانشگاه و تازه متوجه شدم که ای دل غافل، دانشگاه تازه آغاز بدبختی‌هاست (و اینگونه که از شواهد بر می‌آید ظاهرا این‌ها هم قسمت خوش ماجرا بوده‌اند و قسمت گریه دارش هنوز مانده است) ولی به هر طریقی بود، ۴ سال هم گذشت و این ۴ سال، از هر لحاظ که بد بود، تجربه‌های خوبی به دست آوردم که شاید اگر این سختی‌ها را تحمل نمی‌کردم، هرگز در زندگی به این تجربه‌ها نمی‌رسیدم.

حالا بعد از گذشت این دوره، زندگی را متفاوت‌تر از گذشته می‌بینم. از احساس مسئولیتی که قبلا احساس نمی‌کردم گرفته تا مشکلات و موانع و سختی‌های زندگی که قبلا اصلا آن‌ها را نمی‌دیدم، اما حالا خیلی چیز ها را می‌بینم؛ انگار بر روی بلندی قرار گرفته‌ام و افق فکری‌ام بیشتر و بلند‌تر شده است.

از لحاظ درسی، نه تنها استعداد درخشان و نابغه و هوش برتر نیستم، بلکه کودن و گیج و بی‌شعور هم نیستم؛ یک آدم کاملا عادی و معمولی‌ام که در کنکور ارشد هم رتبه‌ی کاملا معمولی آورده که نه رتبه برتر است، نه نا‌امید از نتیجه که غیر مجاز شده باشد.

روزهاست این موضوع فکرم را مشغول کرده است.

خیلی حرفا هست. با توجه به نتایج اولیه‌ی کنکور ارشدم اگر بخواهم انتخاب رشته کنم یک بحث است و اگر بخواهم پشت بمانم یک بحث دیگر!

بعد سربازیم هم هست.

اگر بخواهم پشت بمانم، یک سال از بهترین زمانی که میتوانستم درس بخوانم، تلف می‌شود، حتی اگر نخواهم درس هم بخوانم، اگر سربازی بروم، یکسالم تمام می‌شود.

بخواهم پشت بمانم و فیزیک بخوانم که خودش یک بدبختی مفصل است!

اولا با این وضع درس خواندنم که سطح سوادم در حد دبیرستان هم نیست، می‌خواهم ارشد بخونم که چه!

حالا با هزار بدبختی خواندم و کنکور دادم و قبول هم شدم، ارشد بخوانم که چه بشود؟! نه کاری هست، نه چیزی. فقط تنها در صورتی می‌توانم امیدوارم باشم، که رتبه‌ی تاپ بشوم و بروم دانشگاه تاپ.

بعد هم در دانشگاه خودم با این رتبه هم میتوانم ارشد بخوانم که این را اصلا نمی‌خواهم که هم خسته شده‌ام و هم اینکه به نظرم خودم ارزشی ندارد.

کار هم که شده مسئله‌ی مهم.

حالا از این بحث‌ها که اگر سربازی رفتی، بعد از سربازی حال درس‌خواندن نخواهی داشت و یا بعد از سربازی باید دنبال کار بگردی و زندگی تشکیل بدهی هم صرف نظر می‌کنیم.

واقع نمی‌دانم چه باید کرد؟

احساس می‌کنم مطلب دارد از دستم در می‌رود. فعلا تا همین‌جا را نوشتم که بدانم جریان چیست، بعد‌تر ها شاید تکمیلش کردم.

  • Milad