کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تجربه_دانشگاه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
با خیلی از مسائل به صورت مطلق نمی‌شود برخورد کرد و همه چیز نسبی‌ست؛ دانشگاه هم همین‌طور است، پارامترها و معیارهای استاندارد برای مراکز علمی از طرفی و سلیقه و علاقه و محیط پیرامون و افرادی که با عناوین مختلف با آن‌ها معاشرت می‌کنی هم از طرفی دیگر باعث می‌شوند که به طور مطلق نتوانی اظهار نظر کنی؛ در این نوشته قطعا نظرات شخصی خودم را خواهم نوشت.
در خانواده‌ی ما و محیطی که من در آن زندگی می‌کنم، دانشگاه مرحله‌ی مهمی از زندگی و تحصیلات جزء جدانشدنی زندگی هر فرد موفقی است و همچنین که من هم در دوران مدرسه دانش‌آموز موفق و درس‌خوانی بودم، پس قبل از ورود به دانشگاه، این پیش زمینه بود که حتما باید قبول شوی و از این نوع حرف‌ها و نگاه‌ها و دیگر اینکه به دلیل وضعیت اقتصادی و مالی خانواده‌ام که توان پرداخت شهریه‌ی دانشگاه آزاد و دانشگاه‌های غیرانتفاعی و پیام‌نور را نداشتند، حتما باید در دانشگاه دولتی و سراسری قبول می‌شدم.
نقد اول همین که چرا باید این نگاه که حتما باید به دانشگاه بروی باشد؟ شاید اگر پدر و مادرها استعداد و توان علمی و عملی فرزندان خودشان را خوب کشف کنند و پرورش دهند، اصلا نیازی به ورود به دانشگاه نباشد و بدون اینکه بخواهند فرزندشان مدرک آکادمیک در رشته‌ای که علاقه‌ای ندارد را بگیرد، بتواند در بازار کار یا مهارتی دیگر یا محیطی دیگر به موفقیت برسد.
به‌هرحال من در دوره‌ی روزانه‌ی رشته‌ای که فکر می‌کردم دوستش دارم پذیرفته شدم. دلیل اینکه میگویم فکر میکردم دوستش دارم این است که شناخت درستی از رشته‌ام در زمان انتخاب رشته و ثبت‌نام و ورود به رشته نداشتم و به مرور زمان تا ترم آخر فهمیدم که من اصلا برای این رشته نیستم و چقدر دیر فهمیدم.
پس انتخاب رشته‌ی مناسب و شناخت کامل و به درد بخور از رشته و دانشگاه، سهم مهمی از علاقه و انگیزه در شروع، ادامه و به پایان رساندن همراه با موفقیت دارد. گفتم شناخت از دانشگاه! بله، من قبل از پذیرفته شدن در دانشگاهی که موقع انتخاب رشته انتخاب کرده بودم، اصلا نمی‌دانستم که چنین دانشگاهی وجود دارد چه برسد به اینکه مکان و آدرسش را بدانم و همین باعث شد که من روزانه مسیر زیادی را در رفت و آمد باشم که همین باعث اتلاف مقدار زیادی انرژی و زمان شد و خستگی مفرط روحی و جسمی برایم به ارمغان آورد.
این برایم از همه دشوارتر بود چرا که انرژی‌ای که باید صرف درس خواندن و مطالعه می‌شد در راه خانه تا دانشگاه به هدر می‌رفت و این یعنی عقب ماندگی از لحاظ درسی و در بازگشت هم خسته به خانه می‌رسیدم و همین طور این دور باطل ادامه پیدا کرد.
در محیط دانشگاه هم که هم‌کلاسی‌ها و اساتید و کارمندان و مسئولین و حراست دانشگاه و دانشجوهای رشته‌های دیگر و هم‌دانشکده‌ای‌ها و هم دانشگاهی‌ها که مفصلا باید در فرصت دیگری شرحش را بنویسم و بدانید که چقدر مهم‌اند در حالی که شاید اینطور به نظر نیایند.
دانشگاه در مجموع برایم تجربه‌ی خوبی بود، شناخت و درکی که بعد از دانشگاه داشتم کاملا متفاوت از قبلش است و این نشان از تاثیر محیط و افراد آنجاست. اما خب به نظرم برای اکثر افرادی که می‌بینم در دانشگاه‌های مختلف در حال تحصیل هستند، اتلاف عمر است چون می‌توان به صورت مفید از زمانی که برای دانشگاه اختصاص می‌یابد استفاده کرد.
راستش چیزهای زیادی بود که می‌خواستم بگویم و بنویسم که الان چیزی به خاطرم نمی‌رسد، شاید بعدا نوشتم.
  • Milad