کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفیق» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

رفاقت

بحث از جایی آغاز شد که در ظاهر همه چیز خوب بود اما در باطن همه چیز برعکس بود؛ این خراب بودن باطن تا جایی ادامه پیدا کرد که در ظاهر هم ظهور کرد و فردی که تا دیروز رفتار و گفتار متفاوتی داشت، عملا گفتارش هم مانند رفتارش شد و نامردی را در حقم تمام کرد.

به نظرم اشتباه در جایی‌ست که نمی‌توانیم نظرات خود را صریحا اعلام کنیم و اشتباه مهلک‌تر هم وقتی‌ست که طرف مقابل‌مان را به درستی نشناخته‌ایم و حسی که به ما دارد را نمی‌دانیم؛ شاید حسادت، شاید تحقیر و یا شاید دشمنی!

نمی‌خواهم یک طرفه به قاضی روم از طرفی هم این کارها را هم نمی‌توانم هضم کنم و این اذیتم می‌کند؛ اگر می‌دانستم که چرا چنین می‌کند، خیلی راحت‌تر می‌توانستم با موضوع کنار بیایم و برای منی که خیلی چیزها مهم نیست، این هم مهم نمی‌بود.

تنها چیزی که می‌توانم به عنوان نتیجه‌ی اخلاقی این قضیه بگویم این است که در تمام روابط، از روابط دونفری دوستانه تا روابط چند نفری رسمی و جدی، برای خودتان چارچوب داشته باشید؛ این چارچوب بسیار مهم است؛ اینکه خط قرمزهایتان مشخص باشد، خواسته‌هایتان از طرف مقابل، سطح توقع و انتظارتان از طرف مقابل و همچنین پاسخ متقابل‌تان را کاملا واضح در این چارچوب تعریف کنید تا ببینید که این رابطه اصلا امکان برقراری دارد یا خیر تا در صورت برقراری بعدا دچار مشکل نشوید.

اینکه هر رهگذری را به عنوان رفیق صمیمی و فابریک بگیریم هیچ فرقی با این ندارد که یک همکلاس معمولی را به عنوان رفیق صمیمی بگیریم اگر شناختی که از طرف مقابل‌مان داریم کم، سطحی و ناقص باشد و همچنین در صورت شناخت کامل هم اگر این چارچوبی که گفتم را تعریف نکرده باشیم باز به همان آفت دچار خواهیم شد.

نکته‌ای که می‌خواهم توضیح بدهم اینکه منظور از تعریف چارچوب امضای قرار داد و تعریف مفاد و تبصره‌های آن در روز اول آشنایی با هر کسی نیست! در واقع در هر رابطه‌ای با نحوه‌ی برخوردمان، گفتارمان، حرکات‌مان، لحن‌مان، این چارچوب را ایجاد می‌کنیم بدون آنکه خودمان متوجه‌اش باشیم. پس انسان زرنگ کسی‌ست که از همان اولین آشنایی تا زمانی که رابطه برقرار می‌شود و برقرار می‌ماند، حواسش به این چارچوب نامرئی اما مهم باشد.

من همیشه سعی می‌کنم انسان باشم؛ انسان بودن به این معنی که هرگز برای هم‌نوع خودم بد نخواهم و در هر رابطه‌ای تا جایی که می‌توانم و از دستم بر می‌آید برای طرف مقابلم خوبی بکنم؛ به خاطر همین هر نوع بی‌معرفتی، نامردی، نارفاقتی و از پشت خنجر زدن به شدت مرا ناراحت و غمگین می‌کند؛ شاید بزرگ‌ترین تنبیه برای نامرد و بزرگ‌ترین آسایش برای من دوری و فاصله بین من و نامردی باشد که رسم رابطه‌ای را که فکر می‌کردم رفاقت است، ندانسته است.

  • Milad