این مطلب، ادامه دورنمای موفقیت است.
موفقیت در هر زمینهای می تواند نسبی باشد؛ منظورم از نسبی این است که دستاوردی ممکن است از نظر فردی موفقیت محسوب شود و از نظر دیگری نه.
اما به هر صورت، باید بتوانیم یک اصول کلی و قواعدی را تنظیم کنیم تا به کمک همین قواعد راه را هموار و دستیابی به هدف را تسهیل کنیم.
در این مطلب میخواهم اصول موفقیت از دیدگاه خودم را منتشر کنم.
برای موفق شدن در هر زمینهای باید یک سری اطلاعات اولیه از کاری که میخواهیم انجام دهیم، داشته باشیم.
این اطلاعات اولیه تا آنجایی مهم هستند که بتوانیم دورنمایی از آنچه میخواهیم را تصور کنیم و از همینجا بتوانیم یک هدف گذاری درست و واقع بینانهای انجام دهیم.
بعد از تعیین هدف، چگونگی رسیدن به هدف نیز مهم است، در اینجا یک برنامهی اصولی، منظم و کارآمد تنها چیزی است که مورد نیاز است.
برنامه ریزی بعد از تعیین هدف، یعنی تقریبا نصف راه را طی کردن.
اگر مراحل تعیین هدف و برنامهریزی به درستی صورت گیرد، خود به خود انگیزه برای شروع فعالیت هم مهیا خواهد شد و در نتیجه، یک شروع خوب رقم خواهد خورد. یک اشتباه مهلک که دقیقا اشتباه من در اکثر موارد است، همین نکته است و آن اینکه، یک شروع طوفانی و ادامهی کم قوت و ضعیف، نتیجهاش شکست است.
رعایت همین نکته میتواند بسیار راهگشا باشد که:
رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود/
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
شروع طوفانی اغلب خستگی و دلزدگی را در پی دارد که به هیچ وجه خوب نیست.
راه حل در تقسیم انرژی و اجتناب از عجله در رسیدن به مقصود است، چیزی که خیلی وقتها مورد غفلت قرار میگیرد.
اکثرا در کارهایی که خیلی عجله داریم هرچه زودتر به نتیجه برسیم، به نتیجه نمیرسیم یا لااقل به نتیجه مطلوب نمیرسیم؛ مثل کسانی که سالها خورده و خوابیدهاند و حالا میخواهند طی یک معجزهای در مدت بسیار کمی، به یک تناسب اندام برسند که اکثرا در همان وضع میمانند.
استفاده از بعضی تکنیک ها هم در بررسی پیشرفت صورت گرفته میتواند در ایجاد انگیزه و ادامه راه موثر باشد.
تا اینجا کارها به خوبی پیشرفته است اما رمز موفقیت و عامل اصلی در نیل به موفقیت تنها یک چیز است!
اجازه بدهید که افراد در جستجوی موفقیت را کمی معطل کنم و بگویم که این کیمیای سعادت و رمز اجابت هر خواسته ایست؛ آرزوی هر در راه مانده و نرسیده به هدف و پرندهی سعادت هر برندهی رسیده به مطلوب.
این عامل خوشبختی چیزی نیست جز: استمرار
بله، استمرار حلقهی مفقود در رسیدن به خواستههایمان است. مثالی میزنم و با هم پرده از راز شگفت انگیزترین رمز موفقیت برمیداریم.
من بارها و بارها اقدام ناموفق برای یادگیری زبان انگلیسی کرده ام.
اوایل که بچهای بیش نبودم و از این اصول بیخبر را نادیده میگیریم و همین سه سال پیش را در نظر میگیریم؛
اگر در طی این سه سال فقط در روز های کاری! که فرصت برای استراحت هم باشد، که تقریبا ۲۹۰ روز شاید بیشتر و شاید کمتر باشد را در نظر بگیریم، در این سه سال اخیر که بارها شکست در یادگیری زبان را تجربه کرده ام، ۸۷۰ روز داشتیم.
اگر من این استمراری که بحثاش است را داشتم و هر روز فقط ۱۰ لغت جدید و ۱۰ جملهی کاربردی برای همین کلمات یاد میگرفتم، الان ۸۷۰۰ کلمه و ۸۷۰۰ جمله بلد بودم! اعداد به نظر شاید باور نکردنی برسند اما به گفته بعضی کارشناسان اگر فردی ۳۰۰۰ واژه بداند به راحتی می تواند با هر فردی مکالمه کند و اگر ۵۰۰۰ واژه بلد باشید، میتوانید یک سخنران قهار و حرفه ای شوید.
حال مثلا فرض کنید در مرحلهی جمعآوری اطلاعات اولیه، اینکه لغات را به صورت موضوعی یاد بگیرم و کلمات همخانواده و متضاد هم یاد بگیرم را در این یادگیری لحاظ میکردم، چه چیز خارقالعادهای میشد.
همهی اینها تنها در صورتی امکان داشت که من در راه یادگیری زبان استمرار میکردم و در عرض سه سال به چیزی بیش از انتظار ها میرسیدم.