کارهای بزرگی در سر دارم،اما دست روی دست گذاشته ام.
آرزوهای بزرگ،توصیه های خوب،فکر های مختلف و...دارم ولی اراده ای برای انجام آنها ندارم.
خودم را از این لحاظ سرزنش نمیکنم که چرا اینطورم چون میدانم افراد زیادی مثل من هستند؛اما خودم را از این لحاظ مستوجب تنبیه میدانم که چرا کاری نمیکنم.
من باید اراده ام را قوی کنم.
اراده ی قوی برای اینکه برای رسیدن به هدفم بتوانم تمام تلاشم را بکنم،تمام کارها،افراد و موقعیت هایی را که مزاحمم هستند را به راحتی کنار بگذارم و روی هدفم متمرکز شوم تا به نتیجه ی دل خواهم برسم.
من مدیریت بلد نیستم،مدیریت خودم،مدیریت زمان،مدیریت زندگی.
من باید شرایطم را مدیریت کنم.خب شاید نتوانم به اینکه چرا مدیر نیستم،اعتراض بکنم؛اما مسلما به اینکه چرا تلاشی برای اینکار نمیکنم باید منتظر توبیخ باشم.
من باید تمرین کنم.
نمی دانم چه باید کرد ولی هرکاری میخواهم باید از همین حال شروع کنم نه یک ثانیه بعد حتی.
- ۹۵/۰۱/۱۹