امروز بعد از ظهر یادم افتاد که از یکشنبه تکلیفی داشتم برای استاد الف کوچک!
و جالب اینکه،هنوز که هنوز است،کاری نکردم.و فردا در اولین ساعت روز و اولین درس هفته،دست خالی و بی هدف به کلاس خواهم رفت.
حال که فکر میکنم،میبینم که تکالیف زیادی دارم که کاری برای تحقق آنها نکرده ام.
من تکالیف زیادی دارم.
مسئولیت های سنگین و بزرگ.
منتها خود را گول زده ام.
نمیدانم فردا چه خواهم کرد.فردا اگر بگذرد،پس فردا چه خواهم کرد و...
من نسبت به همه ی افراد زندگیم و همه زندگی خودم و همه ی جایی که زندگی میکنم و همه ی امکاناتی که از آنها استفاده می کنم،باید احساس مسئولیت کنم.من تکلیف دارم در قبال همه ی آنها.
شاید اشتباه میکنم درباره ی عنوان مطلب.شاید من شانه خالی کرده ام از مسئولیت ها و تکالیف سنگین خودم.
شاید باید عنوان را میگذاشتم: تکالیف تلنبار شده.
من باید نسبت به عمرم احساس تکلیف کنم.زمان در حال سپری شدن و کارهایی که باید بکنم و نمیکنم.
- ۹۵/۰۱/۲۷