کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

  • ۰
  • ۰

شب

همیشه آرامش و سکوت شب را دوست داشتم،

قدم زدم در آرامش،با آهنگ های دوست داشتنی،

ولی تمام شب این نیست!

شب با تمام آرامشش،طوفانی در خود دارد،وحشتناک؛

ابهت شب،تاریکی اش،تنها هم که باشی،

با خود میلرزی،پر از ترس میشوی.

شب را از کسانی باید خبر گرفت که پناه میبرند به شب،

از کسانی که دوای بغضشان،تنهایی و سکوت شب است؛

از عاشق دلخسته،از مرد تنهای شب،از رهروی درمانده ی روز،باید شب را پرسید.

نمیدانم اگر شب نبود چه میشد،شاید فرقی به حال بعضی ها نمی کرد!

آسمان شب از همه وهم انگیز تر است،از زمین که ببری،

آسمان،آن هم آسمان شب،جادویت میکند.با خود میبردت.

شب فرصت مغتنمی هست،

برای کسی که قدر بداند،برای کسی که به قدرت شب ایمان داشته باشد.

فرصتی است که می شود ره صد ساله رفت،

بزرگ شد،رشد کرد،به اوج رسید،به خدا.

چرا شب اینقدر متضاد است،

مگر می شود سیاهی و سپیدی،مگر می شود ترس و آرامش!

چه چیز شب را اینقدر متفاوت می کند؟

و چقدر آهنگ های دوست داشتنی،قدم زدن و تنهایی به هم می آیند.

  • ۹۶/۰۴/۰۲
  • Milad

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی