اولین خاطراتم از کامپیوتر و اینترنت مربوط میشود به تقریبا ۱۶، ۱۷ سال پیش که تصاویر محوی از اینترنت دایالآپ و گفتوگوها و چت در یاهو مسنجر و بعدترها در چترومهای دیگر بود.
آن زمان با اینکه سرعت کم بود اما همه چیز خوب بود و به خوشی گذشت چون دلمان به همان دنیای دایالآپ و صدای وصلشدن دایالآپ و اشغال شدن تلفن و کارتهای اینترنت ساعتی خوش بود. اشغال شدن تلفن آن هم در زمانی که تلفن پادشاه بیمنازع ارتباطات بود و خبری از این همه پیامرسانهای خارجی و داخلی نبود، کم اتفاقی محسوب نمیشد و چه شبهایی تا نصف شب از شوق وصل شدن به اینترنت بیدار میماندیم و گاهی هم پیش میآمد که صدای معروف وصل شدن و شمارهگیری مودم آزار دهندهترین صدا در سکوت شبهنگام خانه میشد؛ آن دوران گذشت و چقدر هم سریع گذشت، الان که فکر میکنم، گویی خواب و رویایی بوده که دیگر رفته و تمام شده است.
سرعت پیشرفت تکنولوژی خیلی سریعتر از تصور ما بود و البته هنوز هم هست و باید حالا حالاها دنبالش بدویم تا شاید به گردپایش برسیم.
امروزه مفهوم وصل شدن به اینترنت و ارتباطات و اطلاعات و تکنولوژی و فناوری به حدی فراگیر و همهگیر و البته در دسترس و کاربردی شده است که بچهای خردسال از پدر و مادرش بهتر میتواند با ابزار و وسایل هوشمند و اینترنت کار کند و هر اپلیکیشنی را که اراده کند از مارکتهای معروف دانلود کند و آن را با شما به اشتراک بگذارد و مرتبا آخرین آپدیتهای آن را چک کند و همیشه از نسخههای بهروز اپلیکیشنها استفادده کند.
شاید بچههای دههی هشتادی و نودی نتوانند دنیای بدون اینترنت را حتی تصور کنند چه برسد به اینکه بتوانند بدون آن زندگی کنند.
دیگر در دنیایی که بچه مدرسهایها استاد استفاده از هشتگ باشند و هر کدام حداقل در چندین و چند سایت و پیامرسان و چه و چه، مدیر پیج و کانال و گروه باشند، حتی شوخی دنیای بدون اینترنت در ذهن نمیگنجد.
حالا با این تعریف و توصیفات نمیدانم از کِی و از کجا سر و کلهی فیلترینگ پیدا شد که امروز یا خودمان، خودمان را فیلتر میکنیم یا از بیرون ما را تحریم میکنند و ما ماندهایم و محدودیتهای تمامنشدنی و لحظه به لحظه فزاینده.
همین چند وقت پیش، مصاحبهی رئیس شرکت یکی از معروفترین ف یلتر ش کن ها را خواندم که ایران در زمینهی سختترین فیلترینگ، در رتبهی یک جهان قرار دارد که البته تا چند سال پیش، این مقام در اختیار چین بود که ما با همتی بلند و تلاشی شبانهروزی این افتخار را از چینیها گرفته و از آن خود کردهایم.
برای من سوالات بنیادیای وجود دارد که اساسا فیلترینگ برای چه است؟ آیا معیاری برای فیلترینگ هست و اگر هست، چیست؟ رابطهی فیلترینگ و آزادی بیان چیست؟ آیا فیلترینگ موفق بوده است؟ و...
سوالاتی که هر کدام را میتوان به شرح و تفصیل بحث کرد و راجعبهاش نوشت.
نمیدانم، شاید همانقدر که دسترسی آزاد به اطلاعات لازم باشد، همانقدر هم نیاز باشد که محدودیتهایی هم باشد؛ اما آنچه میتوانم بگویم اینکه این راهی که الان داریم، به ترکستان است.
وقتی به عنوان یک شهروند میبینم همان شبکهی اجتماعیای که برای من فیلتر است، محل اظهارنظرات رسمی و غیررسمی وزرا و وکلا و حاکمین است، واقعا حیران و متعجب میشوم. تعجبم زمانی بیشتر میشود که متوجه هزینههای کلان برای این فیلترینگ میشوم و جالب اینکه همان بچه مدرسهایهای فوقالذکر هم با چند لمس صفحهی گوشی، به راحتی از این فیلترینگ عبور میکنند.
گاه محدودیتها و سانسورها و فیلترینگهای داخلی و خارجی و خودخواسته و خودناخواسته به حدی باعث فشار و ناراحتی میشوند که نتیجهاش میشود این مطلب که معجونی شد از خاطره و رویا و واقعیت و زشت و زیبا در حالی که حرفهای نگفته بسیار ماند و حرفهای گفته شده را هم در شک و تردید نوشتم.
طبق روال، شاید بعدا بیشتر نوشتم.
این پست رو خوشم اومد
کاملا صحیح :)