دلم میخواهد از حس و حالم بنویسم. حالم به قدری خراب است که به اینجا پناه آوردهام تا شاید کمی سبک شوم. دلم پر است؛ ناراحتم؛ عصبیام؛ دلخورم؛ رنجیدهام؛ ناامیدم.
وضعیت این روزهای خودم خوب نبود که چند دقیقه قبل خبر گران شدن و سهمیهبندی بنزین همه چیز را بدتر و سیاهتر کرد. در شب میلاد پیامبر رحمت و مهربانی، بر مردمی که همه جانبه پای این مملکت ایستادهاند، بنزین را جیرهبندی میکنند تا خبر چند روز پیشِ پیدا شدن یکی از بزرگترین میدانهای نفتی به کام همین مردم تلخ شود!
ناراحتم و نمیدانم از ناراحتیام چه بکنم. آیا در همان جلسهی منحوس که چنین تصمیمی میگیرند، وضعیت مردم را در نظر میگیرند؟ من که بعید میدانم در نظر بگیرند و این بلا را بر سر مردم بیاورند.
عصبیام و دلیل عصبانیتم از سکوتیست که هر چه میخواهند بر سرمان میآورند و هیچ نمیگوییم. کجا هستند علمایی که نگران حرام و حلال خداوندند اما معیشت مردم برایشان پشیزی ارزش ندارد که در مقابل این وضع اسفبار سکوت میکنند و کاری نمیکنند چرا که نفعشان در معیشت مردم نیست؛ اصلا علمایی که باید آگاه به زمان باشند کجایند؟ اگر آگاهند، چه میکنند؟ اگر آگاه نیستند، چه هستند؟
رنجیدهام؛ از همهی دروغگویانِ صاحب منصبی که میگویند حرفها شایعه است و ساعت ۱۲ شب همهی شایعهها به واقعیت تبدیل میشود تامکمل سناریویی شوند که روزگار را بر مردم رنجور سختتر و سیاهتر خواهد کرد. از همهی به ظاهر نمایندگان همین مردم رنجیدهام که با پول مردم در آن جایگاهاند اما فکر معیشت که حتما اولین و نازلترین حق مردم است، نیستند.
ناامیدم از همهی اینها و هرچه که میگویند و هرچه که میکنند و هر چه هستند و هر چه که ادعا میکنند چون که هیچ نیستند.
سرم درد میکند و انگار غم عالم در دلم است.
خدایا، این همه ظلم، این همه ظالم پس چرا منجی آخر الزمان نمیآید؟
خدایا، روزگاریست که هر روز سختتر از گذشته است و ظلم عیانتر از قبل. خدایا، گرانی و فقر را مایهی امتحانمان قرار نده. خدایا، به حق آخرین پیامبرت راه نجاتی بفرست تا نجات یابیم از این جهنمی که بدان گرفتار آمدهایم.
خدایا، ببخشمان و بیامرزمان و دستمان بگیر که تنها و تنها تویی دستگیر و یاور.
- ۹۸/۰۸/۲۴