دلیل

آیا فقر امکانات میتواند توجیه خوبی برای تلاش نکردن یا حتی بدتر از آن،تنبلی باشد؟
تا کجا میتوان با سختی پیش رفت؟تحمل تا کی؟
به نظرم انسان هرکار بخواهد میتواند انجام دهد؛انسانی که قصد گناه دارد،و انسانی که قصد خیر دارد،نهایتا به خواسته خود میرسند!
حال اگر خواسته ی انسان متعالی باشد،به نظرم،خدا هم به کمکش می آید،به دادش میرسد.
این تلاش کردن است که موفقیت را سبب میشود نه امکانات.
شاید امکانات باعث شوند که انسان راه را سهل الوصول تر طی مسیر کند،اما در نهایت این خود انسان است که راه را باید طی کند.
میخواهم بگویم که هیچکار ساده ای وجود ندارد،برای هرکهری متناسب با آن باید زحمت بکشی.
آخر باید میان من،و کسی که درس میخواند تفاوتی باشد.
البته نمره پایین همیشه دلیل بر بی استعدادی نیست،میتوان جبران کرد.
خستگی هم بیشتر بهانه است!برای خیلی چیزها وقت دارم،اما برای کار اصلی ام وقتی برای سپری کردن ندارم.

این روزها

بی هدف،سرگردان،بازنده،مغلوب،افسرده،دپرس،گیج،بی برنامه،خسته.
روزهای آتی؛
نمیدانم،با این ندانم کاری هایم،به کجا خواهم رسید.
امروز که دیگر شاهکار بود با نرفتنم.
میخواهم درس نخوانم،وقتم را تلف بکنم،بی برنامه باشم،بی هدف باشم.
از بس که گفته ام،دیگر گفتنم بی تاثیر شده است،بهتر است که اینها را هم آنقدر بگویم تا بی تاثیر شود.

نوشتن

خیلی چیز ها هست که باید بنویسم.
باید تکلیف خیلی چیزها روشن شود.حس نوشتن ندارم.
از بی خوابی ای که مجبور بودم برای امتحان امروز بخوانم،متنفرم.
+امروز نمازم را به خیار نفروختم!
البته که نشانه خوبی است برای من روسیاه،پرگناه.
+امروز برای چند دقیقه رانندگی هم کردم.

زمان

به نظرم اگر بتوانم از زمانم درست استفاده بکنم،اصلا میتوانم به تمام خواسته هایم برسم.
اهداف همه قابل تحقق اند به شرطی که برایشان برنامه داشته باشم،رویشان کار کنم،زحمت بکشم،ولی با این اوصاف که فقط وقت را از دست میدهم،عمرا کاری از پیش ببرم.
تمرکز روی اینکه چه میخواهم،و کی میخواهم شاید برگ برنده من باشد.
من از زندگی چه میخواهم؟
ده،بیست،سی سال آینده را چگونه میخواهم؟اصلا آیا میخواهم؟
امروزم را چگونه میگذرانم؟
در زندگی ام هدف ندارم!اگر هدف داشتم که وضعم تا به این حد بی برنامه و درهم و برهم نمی بود.
یک کاری باید بکنم.یک واکنشی باید نشان بدهم.
وضع اینطور پیش رود.
+میدانم که این راه به بیراهه می انجامد اما باز کاری نمیکنم.
-مفتضح شده حال و روزم.
+باید هدفمند بود.

شرایط

سه روز دیگه اینترنتم تموم میشه؛با این اوضاعی که هست عمرا نمیتونم حتی حرفش رو برای تمدید بزنم.
میخواهم ام پی تری پلیر بخرم اما پولم کجا بود!
-بسوزد پدر بی پولی.
اوضاع درس و بحث هم که خراب.
-من به چه پشتوانه ای اسمم را دانشجو گداشته ام،نمیدانم.
میخواهم وقتم را مدیریت کنم؛در واقع الان فقط وقت کشی میکنم.
+میخواهم که بفهمم،بدانم،بیاموزم،بیاندیشم،لذت ببرم.
خدایا محتاج کمکت هستم.دستم را ول نکن.

الهی

خدایا،چطور رویم میشود با تو حرف بزنم را نمیدانم،اما مگر جز تو کس دیگری را هم دارم؟!
خدایا،دستم را ول نکن!حالم خوب نیست و از همیشه به تو محتاج تر.
خدایا،راهی جلویم بگذار.تصمیم سخت است و ادامه دادن سخت تر.
خدایا،شاکرت هستم به خاطر تمام نعمت هایت.و معذور به خاطر تمام کفران هایم.
خدایا،ایمان را با تقوا و دین را با عمل و دنیا را با تو میخواهم.
خدایا،تنهایم نگذار،میخواهم بهترین باشم،با دستانی خالی اما با وجود کمکت،دلگرمیت،همراهیت.
خدایا،دوستت دارم.مراقبم باش.

بی خاصیت

امروز سر کلاس بحث اینکه هر کس چه هنری داره،بود.
و من با صداقت و بیشرمی گفتم:هیچ!
واقعا آیا من هنری دارم؟
هنرمند بودن یا نبودن؟
واقعا آیا من به چه دردی میخورم؟
هدفم برای زندگی چیست؟
الان در کجا هستم،میخواهم کجا بروم؟
بودن یا نبودنم فرقی دارد؟
غمگینم که چرا جوابی برای اینها ندارم.
+خدایا،تکانی،تحولی،بهبودی،پیشرفتی،میخواهم.
+خدایا،اگر بودن یا نبودنم یکی است،من نبودن را میخواهم.اینروزها حالم خوب نیست.
+خدایا،نجات میخواهم.
+خدایا،انگیزه زندگی و تلاش میخواهم.

طوفان

نا آرامم.احساس خوبی ندارم.این روزها از لحظات لذت نمیبرم.
سختمه.نمیدونم چمه.یه جای کار میلنگه.
آشوبم.طوفانم.دلم بی وزن شدن و رها شدن میخواهد.بیخیال شدن؛از چه چیز را نمیدانم.
گریه میخواهم.چیزهای عادی برایم یک جور بی معنایی شده اند.
چه بر سرم آمده نمیدانم.
-چند اتفاق به هم مرتبط افتاده که شاید به آنها مربوط باشد.
+خدایا،ببخشم.

نا مردمان

همیشه یه عده آدم هستن که باهات مخالفن.اگه یه مسیولیتی هم داشته باشی به نسبت اون سمتت،این مخالفته سخت تر میشه.
اما چیزی که مهمه اینه که تو درست فکر کنی،درست و سنجیده عمل بکنی،در هر شرایطی!
مسلما باید بتونی خودتو کنترل کنی و از کوره در نری.
تا اونجایی که میتونی توی کارت محکم و قاطع عمل بکنی تا جای هیچ حرف و حدیثی نمونه.
باید حواست به همه ی جوانب و همه ی دور و بریات باشه.
ممکنه یه از یه جایی به بعد نذارن که کار کنی یا نتونی که کار کنی؛در اون شرایط نمیدونم میشه ادامه داد یا نه؟ولی وقتی یه جمعی نمیخوانت،موندن بی فایدست.
شاید دلیل قانع کننده ای داشته باشند،شاید هم نه!ولی تو نمون.خودتو کوچیک نکن.
همیشه ارزش خودتو بدون،به کمتر از اون راضی نشو.

الهی

خدایا،زبان آفت بزرگی دارد؛اینکه حرفی را زدن یا نزدن و کجا چه گفتن بلدی میخواهد،کمکم کن که این زبان به هر حرفی نچرخد.
خدایا،دوستانی میخواهم که رفیق راه باشند تا تو؛نه رفیق نیمه راه تا بیراه.
خدایا،لحظات عمر را به آسانی از دست میدهم،نمیخواهم که عمرم را تلف کنم؛عمرم را پرسود و برکت میخواهم.
خدایا،غفلت را نمی خواهم.میخواهم اگر اشتباه یا گناه یا خطایی هم کردم،در بی خبری و غفلت نباشم لااقل بتوانم جبران کنم.توبه کنم.
خدایا،دوست داشتن و بندگی و عبادت تو را میخواهم.