کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

  • ۰
  • ۰

نوشتن

نوشتن تنها چیزی هست که کمکم میکنه.بعضی وقتا هم عجیب دلتنگ نوشتن میشن ولی امکان نوشتن ندارم.

اوضاع فعلا بر وفق milad! نیست!

امروزم که امتحانم رو خراب کردم.اینکه خراب کردم مهم نیست،چون اصلا خوب درس نخونده بودم.ولی چیزی که مهمه اینه که این تمام زحماتم به هدر رفت.تمام رفتن و آمدن ها،توی سرما و گرما تو کلاس نشستن ها،استاد و همچین استاد حل تمرین رو تحمل کردن ها...همه وهمه باعث ناراحتیم شد.اینکه این همه زحمت به این راحتی بر باد رفت.در واقع خودم با دست خودم بر باد دادم...

خیلی موضوعات هست که میخوام بنویسیم ولی الان نمیدونم از کجا شروع کنم.فعلا تا بعد...

  • Milad
  • ۰
  • ۰

تکیه گاه

بعضی ها هستند،قوت قلب آدم اند.حتما لازم نیست برای آدم کاری انجام بدهند،همین که باشند،قد دنیا ارزش دارد.
برایت مهم اند؛
همین آدم ها با یک کلمه و حرف میتوانند چنان روحیه و امیدی به تو بدهند که دنیا جلو دارت نباشد!
و همینها با یک حرف،با یک رفتار،با یک اشاره،با یک...میتوانند دنیا را روی سرت خراب کند.
سخت است دوام بیاوری این سنگینی آوار فرو ریخته روی سرت را!
کم بیاوری،کارت تمام است.
نمیدانم چه باید کرد در آن موقع؛
ولی این را میتوانم دعا کنم که:
خدایا،خودت تکیه گاهم باش،میدانم که خودت خریدار دل شکسته و یاور همه ی شکستگانی.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

نتیجه

امروز بالاخره مزد تمام درس نخواندن ها را از استاد معادلات گرفتم.
بابا جان من،مشکل اینجاست که درس که نخوندم،روی هم تلنبار شده،از طرفی وقتی هم میخوام درس بخونم حتما باید از اول تا آخر کتاب رو بخونم و اون حجم رو هم که میبینم،دیگه نا امید میشم.
باید از یه جایی شروع کنم.
باید یه کاری بکنم.
میخوام یاد بگیرم.خدایا خودت کمک کن.آمین
  • Milad
  • ۰
  • ۰

خودم دشمن من!

از خودم بیزارم.تکلیفم با خودم مشخص نیست.
یا میخواهم درس بخوانم یا نه!
اگر نه،بسیار خوب برای خودت یک کار پیدا کن و بچسب به کار.اگر از الان کار کنی خیلی بهتره تا بعد از چند سال تحصیل الکی!
اگر هم میخوای درس بخونی،پس این وضع یعنی چی؟وقتم رو به شدت تلف میکنم.تکلیفم با خودم مشخص نیست.به جای درس خوندن،هر گهی میخورم.
لعنت به خودم.از ماست که بر ماست.
باید برای هر ساعتم برنامه داشته باشم.
حتی اینقدر اراده ندارم که کارهایی که برای خودم در نظر گرفتم رو اجرا کنم.
نمیدونم اشکال کار کجاست؟
شاید از خودم بیش از حد توقع دارم،شاید هم روش ام غلطه.روش برنامه ریزی و همین طور اجرا.
شاید خیلی ایده آل تصمیم میگیرم.
هر چه هست از این وضعیت ناراحتم.
نمیخواهم این حالت ادامه داشته باشد.
عمرم دارد تلف میشود بدون ذره ای کار مفید.من میخواهم درس بخوانم اما چرا نمیخوانم را خدا میداند.
خدایا خودت نجاتم بده،آمین
  • Milad
  • ۰
  • ۰

تیپ شخصیت شناسی

این نتیجه رو ثبت میکنم که یادم نره؛

تیپ شخصیت من در آزمون MBTI که یک آزمون شخصیت شناسی است،ISTJ شد.

در شهریور ماه 93 که این تست را انجام دادم،شخصیتم INTJ شده بود،نمی دانم شاید اشتباهی رخ داده بود!

منبع تست

برای موقع مبادا،یک فایل pdf هم از ویژگی تیپ شخصیتی ISTJ میذارم:

pdf

پ.ن:برای محکم کاری یه پی دی اف دیگه از تیپ شخصیتی INTJ میذارم:

pdf

  • Milad
  • ۰
  • ۰

سکوت

بنظرم بهترین کار همین سکوت بود،در جواب غرزدن های مادر.
فقط میترسم این حرف نزدنه طولانی و کش دار بشه!
اگر کاری خواست که براش انجام بدم،باید قبول کنم؛فقط همین.هر چی گفت،فقط بهش بگم چشم!
درس هم که طبق معمول تا لای کتاب رو باز میکنم،هر بلایی سرم میاد؛خوابم میگیره،روده هام به کار می افته و...
ولی من باید درس هام رو حداقل یه دوره بخونم چون واقعا یادم رفته!
باید عادت به مطالعه در خودم ایجاد بکنم.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

غفلت

چقدر راحت نماز را فراموش میکنم!
انگار نه انگار.
وای بر من...
  • Milad
  • ۰
  • ۰

بد

این روز ها اصلا رفتارش خوب نیست.وقتی حرف میزنه،تقریبا با داد و فریاد حرف میزنه و بهونش هم اینه که گوشام گرفته و نمیشنوم!
رفتارش هم کلا خیلی بد شده.
به خیلی چیز ها هم گیر میده سر. چیز های الکی و بعد شروع میکنه دو ساعت غر میزنه سرت!
کلا یه کاری کرده و میکنه که آدم رغبت نمیکنه که باهاش حرف بزنه که هیچ دوست هم نداری که حرف بزنی.
تقریبا زندگی رو برای خودش و من/ا جهنم کرده!
دلیش رو نمیدونم که چرا این کارا رو میکنه.در واقع مهم هم شاید نباشه!
دوست دارم سیاست دوری و دوستی رو اجرا کنم. تا بعد.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

الهی

خدایا،نمیدانم چه و از کجا و چگونه بگویم!
بعضی وقت ها آنقدر تنها احساس تنهایی میکنم و هیچکس را جز تو نمی یابم،بعضی وقت ها هم آنقدر در شلوغی گم میشوم که دوباره کسی جز تو نمی یابم.
خدایا،عجیب تر آنکه در هر حالتی من خود را از تو دور میبینم نه تو را از خودم!
خدایا،خیلی مواقع کم می آورم،از کوره در میروم،میخواهم که نباشم،در آن لحظه دست را محکم تر بگیر و دلم را قرص کن،تنها تویی که در آن لحظه ها میتوانی کمکم کنی.
خدایا،دوستت دارم،و میخواهم این دوست داشتن را برایت ثابت کنم و میدانم این اثبات هم بدون کمک تو ممکن نیست.
خدایا،از تو میخواهم که زندگی ام سرشار از تو شود،پر از تمام نیکی ها و زیبایی ها!
خدایا،میخواهم که در لحظه هایم تنها تو را ببینم،تنها با تو باشم،تنها تو را احساس کنم.
خدایا،کمکم کن ویک لحظه مرا به حال خودم رها نکن،آمین

  • Milad
  • ۰
  • ۰
میخواهم درس بخوانم،اما نمیخوانم!
این یعنی واقعا نمیخواهم که نمیخوانم!
تنهام.البته سعی میکنم که تنها نباشم و بیشتر با دوستم باشم،اما همون طور که توی پست قبلی نوشتم،من بعضی موقع ها جا میزنم،خودش باید ببخشم!
احساس میکنم به شدت به یه کار نیمه وقت نیاز دارم،البته به پول نیاز دارم که برای اون باید کار کنم!
این روز ها بعضی چیزها اصلا خوب نیست.شاید بعدا توضیح بدم.
  • Milad