کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

  • ۰
  • ۰

آدم

آدم کوچکی هستم که به خوشی خرکی دل بستم!
آدم های بزرگ به خوشی های زودگذر تن در نمیدهند.
و من چقدر احمق هستم که به این خوشی رابطه ام با کسی که دوستش دارم خراب شد.
واقعا اگر هر کس دیگری جای او بود چه فکری میکرد؟!
شرمنده ام.
آن کار که تمام شد ولی شرمندگی اش هم تمام میشود؟یا تمام خواهد شد؟نه.
اگر خجالت میکشیدم از خودم .اینطور نمیشد
  • Milad
  • ۰
  • ۰

حرف

توی مطالب قبلی گفتم که میخوام کمتر حرف بزنم،
الان دارم سعی میکنم که این کمتر حرف زدن رو همه جا اجرا کنم.
اگه میخوام حرف بزنم خیلی خلاصه،اما درست حرف بزنم؛اول فکر کنم که چی میخوام بگم بعد. حرف بزنم،وگرنه همون بهتر که حرف نزنم و چیزی نگم.
ولی احساس میکنم که این حرف نزدن باعث شده کمی بد اخلاق و کم حوصله به نظر بیام؛
دلیلش شاید این باشه که ذاتا دوست ندارم بیش از حد ساکت باشم،اما الان احساس میکنم که لازمه و ضروری.
خیلی ساده س:
سعی کن درست صحبت کنی وگرنه عاقلانه است که سکوت کنی!
پ.ن:خوبه که اینجا رو دارم وگرنه نمیدونم چی میشد.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

ناراحت

امروز اشتباهی به کلاسی رفتیم که نباید،از نظر من،خودم مقصر اصلی این اشتباه بودم!
الان هم خیلی ناراحتم بابت این اشتباه!
بیشتر. ناراحت شدم به خاطر حرف دختره که گفت:کی به شما گفته بیاید این کلاس؛
و من نمیدونم که چرا این حرف رو به خودم گرفتم!در صورتی که شاید اصلا منظورش من نبودم؛
اصلا فرض بکنیم که منظورش من باشم چرا باید تا این حد ناراحت یک حرف باشم؟
فکر کنم دلیلش اون منیت و خودبزرگ بینی هست که برای خودم درست کردم.
خوبه که نمرات این ترمم الف نمیشه وگرنه دیگه من خدا رو هم بنده نبودم!
خدایا،این منیت را از من بگیر تا فقط تو باشی.
خدایا،چقدر تو را دوست دارم؛بعضی وقت ها این حس بیشتر هم میشود،چرا؟
  • Milad
  • ۰
  • ۰

ناراحتم

لعنت به چیزهای کوچکی که برات خیلی مهم اند ولی کسی به اون ها احترام نمیگذاره که هیچ،
زیر پا هم میزارن.
من خیلی ازکار ها رو دوست ندارم،
مشکلی هست؟
من دوست ندارم که اون کارها رو کسی انجام بده!
اگه قرار باشه،من خودم میتونم اون کار ها رو انجام بدم؛
مگه اینکه خودم ازت خواسته باشم؛اون هم اگه محترمانه ازت خواهش کردم،اون موقع میتونی تصمیم بگیری!
لعنت به خودم که به خاطر یه مسءله کوچیک،نفهمیدم نمازم رو چطور خوندم.
لعنت به دل آشفته ام وقتی این چیزا توش ول میخورن.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

ترم 2

چند روز پیش برای ترم 2انتخاب واحد کردم؛فردا هم اولین روز دانشگاهه بعد از پنج روز استراحت.
خب این ترم کارم سختتر از ترم قبله.این ترم 3تا درس چهار واحدی دارم،که یکی از یکی مهم تر.
چند نکته:
درس هر روز رو هرطور شده باید همون روز بخونم!
هرطور شده با علاقه باید درسام رو بخونم!
اولویت اول درسام باشن؛انشاء الله که شیرینی ش رو توی امتحانات میچشم.
نباید از کار اصلیم که درس خوندنه به خاکی بزنم!
همیشه هم با خدا باشم و فقط به خدا توکل کنم.
خدایا،فقط از تو کمک میخوام.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

الهی

خدایا،آرزوهای بزرگی در سر دارم،و اراده ای کوچک؛
اما نیک میدانم که تو توانایی بر هر کار و دانایی،پس میخواهم که یا آرزو های بزرگ را از یادم ببری یا اراده ای قوی برای رسیدن به آنها بدهی.
خدایا،نگذار لحظه ای تو را فراموش کنم.
خدایا،میخواهم که در لحظه لحظه ی زندگی ام تو باشی؛
که اگر باشی آنوقت است که هم دنیا را خواهم داشت هم آخرت را.
خدایا،خیلی وقت ها از کوره در میروم،خیلی وقتها حرف هایی میزنم که نباید،خیلی وقت ها رفتار هایی میکنم که نباید،که در همه ی اینها خود را محتاج تر از همیشه به تو میبینم.
خدایا،تصور اینکه تو کمکم بکنی و من با نادانی و جهل و کبر و غرور و هوای نفس آن کمک را نبینم نیز وحشتناک است؛
کمکم کن تا رد تو را در همه جا ببینم،و شکرت کنم به خاطر تمام نعمت هایت.
خدایا،بعضی وقت ها شرمنده میشوم از رفتار های زشت گذشته،
اما باز خوشحال میشوم که با آن همه نافرمانی تو را در کنارم دارم و میخواهم که تو را برای همیشه داشته باشم؛
خدایا،دوستت دارم،آن هم خیلی.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

یادآوری

اینها جملاتی ایست که قبلا نوشته ام:
1-نباید روی درس خواندن در شب حساب بکنم!
2-خدایا،این دفعه میخواهم تمام تلاشم رو بکنم!
3-میخواهم لذت تمام کردن کتاب را برای تمام امتحان ها بچشم!
...
خیلی مسخره است واقعا!
یعنی من تا این حد بی عرضه هستم که نمیتوانم روی حرف خودم بمونم!
فقط جهت اطلاع میگویم که الان تقریبا ساعت یک شب و من هنوز فیزیک را تمام نکرده ام.
باید فکری به حال و روزم بکنم.
چرا نمیتوانم تصمیمی را که گرفته ام عملی کنم؟
اشتباهم کجاست؟
آیا عیبی در تصمیمم است،یا در خودم؟
خدایا،این بار قدرتی میخواهم که خودم را بهتر بشناسم.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

فیزیک2

توی مطلب قبلی گفتم که میخوام تمام تلاشم رو بکنم برای امتحان فیزیک؛نه تنها تمام تلاشم رو نکردم،بلکه کلی وقتم رو هدر دادم.
فقط مینویسم برای خودم که فردا روزی،اگه هر اتفاقی افتاد دیگه تنبلی و ندونم کاری خودم رو گردن خدا نندازم.
خدایا،توان و صبر و ایمان و علمی میخواهم که قدر لحظات عمرم را بدانم.
خدایا،من میترسم از اینکه مثل جوان هایی بشوم که ساعت هشت شب امروز توی خیابان علاف بودند.
خدایا،قدرتی میخواهم که در راهت ثابت قدمم کند.
خدایا،دوستت دارم
  • Milad
  • ۰
  • ۰

فیزیک

یکشنبه امتحان فیزیک دارم؛
نمیدونم چرا حال ندارم شروع کنم درس بخونم!
همه عوامل هم مهیاست برای درس خوندن الا خوم.
خونه ساکت،کتاب آماده،دغدغه جسمی و فکری ندارم؛اما باز نمیدونم چرا شروع نمیکنم!
همیشه شروع یه کار خیلی سخت بوده برای من،و الان هم همینطوره!
نمیخوام که اوضاع امتحان فیزیک مثل ریاضی بشه.
مخصوصا که استادمون برای فیزیک2 مون هم میاد.
خدایا،این دفعه میخوام که تمام سعی ام رو بکنم،بقیه اش رو واگذار بکنم به خودت؛معنای توکل همین بود دیگه.
توکل میکنم به خودت.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

الهی

خدایا،چقدر انسان ناسپاسی هستم!
امروز که نماز ظهرم قضا شد،این واقعیت را تازه فهمیدم.
خدایا،من نمیخواهم که این فرصتها به این سادگی از دست بروند.
خدایا،عمر محدود ما را چه به این فرصت سوزی ها و وقت کشی ها.
خدایا،میدانم که تنها تویی که میتوانی کمکم کنی تا این کار را تکرار نکنم.
خدایا،انسان نادان و عاجزی هستم که گاه به سبب تکبر و غرور و هوای نفس کاری میکنم،حرفی میزنم،فکری میکنم که نباید!
خدایا،تنها تویی که دانایی،توانایی بر همه کارها.
خدایا،میخواهم آنگونه که دوست داری،باشم؛چون تو آنگونه هستی که من دوست دارم.
خدایا،این حس با تو بودن و با تو ماندن را برای من همیشگی کن و هوای نفس را از من بگیر...

  • Milad