کولاک

یک وبلاگ برای خودم

کولاک

یک وبلاگ برای خودم

  • ۰
  • ۰

حیف

من اصلا دوست ندارم که خودم،خودم را با دیگران مقایسه کنم،فقط این را باید بدانم که هیچ کس دست نیافتنی نیست.

من به معجزه اعتقاد دارم،به خدا هم ایمان دارم،پس تلاش خواهم کرد و نتیجه رو به خدا میسپارم.

تلنگر یک:از یه زمانی به بعد،دیگه تلاش هم بی فایده میشه.مواظب باش.

تلنگر دو:فرصت ها در پی هم می روند و من در خوابم.

شور و شوق وافری دارم برای یادگیری اچ تی ام ال،سی اس اس،جاوا اسکریپت،پی اچ پی،جی کئوری،مای اس کیو ال،ورد پرس و...

  • Milad
  • ۰
  • ۰

خاک تو سرم!

نباید به خودم فحش بدم،اما من میگم تا شاید یه تلنگری باشه برام.

امروز رو سوزوندم،فردا و پس فردا ها هم اگر اینطوری پیش بره،خواهند سوخت.

من با دستان خودم،خودم را بدبخت میکنم.

نباید اینطور بشود.نباید بی هدف فرصت هایم را با دست خودم قتل عام کنم.

چرا پشیمان نیستم از کارهایی که نباید بکنم و میکنم و کارهایی که باید بکنم و نمیکنم.

من اگر میخواهم کاری بکنم با ابطال وقت که چیزی درست نمی شود.

بدبختی در واقع خود من هستم،مشکل خود منم،و جالب اینکه راه حل هم خودم هستم.

امروز بیش از چهار گیگ دانلود کردم،ولی چه سود،که استفاده ای را که باید،نمی کنم.

الان خوابم می آید و احتمالا تا ساعت ده صبح هم خواهم خوابید!

یعنی چیزی در حدود ده ساعت!

این یعنی اینکه خاک بر سر،فقط یک روز فرصت داری تا امتحان،و هیچ نمیدانی،پس کی میخواهم درس بخوانم را نمیدانم.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

معجزه

خدا معجزه نمیکند!

نمیدانم چرا من به دنبال اتفاق خارق العاده ای هستم که من را از این وضع فلاکت بار و ترحم برانگیز نجات دهد.

چرا خدا باید برای من معجزه ای کند؛در حالی که من با دست خودم گور خودم را به تدریج میکنم.

خدا بزرگ است،ما فوق تصور من حتی،ولی خدا چه کاره است این وسط،

دقیقا وقتی که من عمرم را به بطالت میگذرانم،وقتی که هدفی ندارم،

وقتی که در مقابل خواسته های بی موردم،نمیتوانم به خودم نه بگویم.

ببین،نمیدانم که خدا معجزه ای برای من دارد یا نه؛

اما حتما و یقینا کمکم خواهد کرد اگر من بدانم چه میخواهم و کی میخواهم.

اگر تلاش من را ببیند برای علم،برای دانستن،برای فهمیدن،آنوقت است که حتما کمک میکند.

خدا بیکار نیست که هر لحظه گندکاری های من را رفع و رجوع کند.

خدا نشسته و من را تماشا میکند که من با خودم چند چندم.

خدا من را دوست دارد،من هم خدا را؛

فقط من باید ثابت کنم که خدا را دوست دارم،فهمیدن با کمک خدا از نظر من راه خوبی است برای اثبات.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

تلنگر

راست میگوید،من از زمانم درست استفاده نمی کنم.

زمانم را به بدترین شکل ممکن میکشم.

وقتی میشود هزار کار کرد که بدرد یک عمر زندگی ات بخورد و همزمان درس هم خواند و وقت هم اضافه آورد؛دیگر تنبلی من است که باعث پس رفتم میشود.

بلد نیستم از زمان درست استفاده کنم.

آنوقت تنگ بازی هم در می آورم و روی مثلا اصولم پا فشاری میکنم.

نمی گویم که پایبندی به اصولم بد است،اما زمانی هم خوب است که در اوج باشی و اصول خود را هم داشته باشی.

این حرف را استاد عزیزم جناب آقای الف هم گفت،این استاد هم گفت؛از این امکاناتی که داریم چرا استفاده نمی کنیم؟

از این فرصت و موقعیت نابی که دارم چرا استفاده نمی کنم؟

بهترین لحظات عمرم را سپری می کنم در حالی که در خواب غفلتم و تا به حال هیچ تلنگری هم من را از خواب گران بیدار نکرده است.

وای بر من زمانی که وقتم را به دست خودم بر باد می دهم.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

حس خوب

اصلا حس خوبی ندارم.حس خوب این روز ها کمیاب شده.تنها هستم؛

ولی اصلا دوست ندارم تقدس این تنهایی را با هر کسی بودن بشکنم.

از با خیلی ها بودن بدم می آید؛در کنارشان بودن حالم را خراب  می کند.

ولی مهم نیست،باید هدف داشته باشم.

باید بجنگم برای زندگی ای که مفت هم نمی ارزد.

نه گفتن به خودم را باید یاد بگیرم.

باید این را بدانم که در خیلی جا ها باید خود خواه بود.

باید از خیلی ها که حالم را خراب می کنند،دور باشم.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

خوشحالم

از خوشحالی بلاگری که یک پست بعد از مدتها منتشر کرده،از پیدا کردن کار گفته،از مصمم شدن برای تصمیمی که قبلا گرفته بود،گفته،خوش حالم.

خوش حالم که خوشحالی را در سطر هایی که خواندم،حس کردم.

حس خوبی دارم از خواندن پستش؛از حس خوبش،از امیدش.

خدایا؛خوشحالی همه را میخواهم.رسیدن به خواسته های قلبی،اگر صلاح است،برای همه میخواهم.

خدایا،دوستت دارم.با تو بودن را میخواهم.با تو همه چیز را میخواهم و بی تو هیچ را.

خدایا،خواسته ها و خواهش های زیادی دارم،گاه آنها را از تو طلب میکنم و گاه خسته میشوم از دوباره خواستنش؛خودت میدانی که من از سر تا پا نیازم،طلبم،محتاجم،بر من ببخش اگر گاهی از خواستن خسته میشوم.

  • Milad
  • ۰
  • ۰

بیان

دست حسرت گزی ار یک درمت فوت شود/هیچت از عمر تلف کرده پشیمانی نیست
این بیت دقیقا شرح حال من بود از زبان سعدی.
-امروز سخنرانی مفصلی راجع به فرصت سوزی و اتلاف وقت و عمر داشتم برای پدر و مادر؛افسوس که:
سعدیا!گرچه سخن دان و مصالح گویی/به عمل کار برآید به سخندانی نیست
-رفتار علی را درک نمیکنم،ولی شاید طبیعی و شاید .عمدیست،نمیدانم
  • Milad
  • ۰
  • ۰

پول

تقدس دادن به پول آیا کار درستی است؟

اصلا آیا پول مقدس است؟

مفهوم برکت چیست؟

برکت و تقدس رابطه ای دارند؟

  • Milad
  • ۰
  • ۰

حرف

با استاد حرف زدم،چه حرف زدنی!
به غیر خودم،چند نفر دیگر هم احتمالا حرفهایم را شنیدند.این یعنی خیلی بد.
واقعا نمیدانم با این درس چغر چه کنم.تنها خودم هستم که باید بدادم برسد.
خدایا،مدد.
  • Milad
  • ۰
  • ۰

سختی

من این سختی را که باعث شود،مدام به یاد خدا باشم،دوست دارم،تا راحتی ای که خدا را فراموش کنم.
خدایا،با توکل به خودت میخواهم که موفق بشوم.
با استعانت از تو همه چیز را میخواهم.
بدون تو هیچ نمیخواهم
  • Milad